بستر ذهني عراق در شروع جنگ
علي شكوهي
هفته دفاع مقدس شروع شد و اين فرصتي است تا قصه جنگ تحميلي به شكلي بازخواني و رخدادهاي آن تحليل شود و درباره پرسشهاي پيرامون آن بحث و گفتوگو صورت بگيرد. در اين نوشته درصددم دلايل دروني و بيروني شروع جنگ از سوي عراق را مورد بررسي قرار دهم. جنگ ايران و عراق در دوران حاكميت نظام دوقطبي بر جهان شروع شد .در آن زمان غالب كشورها به نوعي در يكي از اين دو قطب حاكم بر جهان دستهبندي ميشدند و كمتر قدرت بيرون بوده باشد. البته كشورهايي هم بودند كه خود را غيرمتعهد ميناميدند اما بهترين وصف براي آنها هم «غيرمتعهدهاي متعهد» بود.در مقطع شروع جنگ تحميلي، هم عراق و هم ايران عضو سازمان كشورهاي غيرمتعهد بودند اما عضويت در سازماني واحد، مانع جنگ ميان دو كشور همسايه نشد. در آن زمان عراق خود را نزديك به شوروي ميدانست و شعارهاي انقلابي داشت و در ميان كشورهاي عربي يكي از دولتهاي محور مقاومت عليه اسراييل به حساب ميآمد. خطمشي داخلي دولت عراق را هم مانيفست حزب بعث تشكيل ميداد كه آميزهاي از مباني اسلام، سوسياليسم و ناسيوناليسم عربي را شامل ميشد. سياستهاي منطقهاي عراق را هم نميتوان همسويي با امريكا قلمداد كرد. عراق متحد شوروي بود و با آن كشور پيمان دفاعي مشترك امضا كرده بود و عمده تجهيزات نظامي اين كشور را سلاحها، هواپيماها، تانكها، رادارها و موشكهاي روسي تشكيل ميداد. دولتهاي همسو با امريكا تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران از عرض اندام عراق در منطقه جلوگيري ميكردند. در واقع تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران 3 كشور ايران، عراق و عربستان توازن منطقهاي را ايجاد ميكردند به اين شكل كه چون عراق خود را داراي خطمشي انقلابي معرفي ميكرد، ايران و عربستان در كنار هم قرار ميگرفتند و عراق را در انزوا قرار ميدادند. بعد از پيروزي انقلاب ايران براي ايجاد توازن، عربستان به سمت عراق رفت تا ايران انقلابي را كه تهديد جديتري براي كشورهاي ارتجاعي منطقه معرفي شده بود، مهار كند و ايران را در انزوا قرار دهد. از سال 57 تا 59 يعني در فاصله ميان پيروزي انقلاب و شروع جنگ تحميلي، عراق به تعريف جديدي از جايگاه جهاني و منطقهاي خودش رسيد. عراق به تدريج دريافت كه انقلاب اسلامي ايران از آن ميزان استقلال برخوردار است كه نميتواند روي يكي از ابرقدرتها حساب كند. انقلاب ايران يك دولت متحد امريكا را از منطقه حذف كرده بود و طبيعي است كه امريكا از اين وضعيت جديد رضايت نداشت. از طرفي شوروي هم نميتوانست روي انقلابي حساب كند كه ماهيت مذهبي دارد و شعارش «نه شرقي، نه غربي» است و تسليم نظام دوقطبي نميشود و قطعا بعد از بريدن از امريكا به سمت شوروي نخواهد رفت. شوروي از همان ابتداي اشغال افغانستان دريافت كه جمهوري اسلامي در كنار مجاهدين مسلمان مخالف دولت كمونيستي ايستاده و با سياست شوروي مخالف است. بنابراين عراقيها مطمئن بودند كه ميان ايران و شوروي هم رابطه متفاوتي شكل نخواهد گرفت. با اين حساب، حاكمان عراق مطمئن شدند كه جمهوري اسلامي در ميان ابرقدرتها داراي متحد و حامي نيست. موضوع ديگري كه در ذهنيت حاكمان عراق وجود داشت و بر تصميم آنان موثر بود، وضعيت ارتش ايران در يكي، دو سال ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي بود. عراقيها شاهد بودند كه بخش بزرگي از سران ارتش از كشور متواري شدند. برخي از آنها به دليل كشتار مردم محاكمه و اعدام شدند. جمع بزرگي از آنان هم تصفيه شدند و از كار كنار گذاشته شدند. تعداد زيادي از خلبانان و فرماندهان ارتش و نيروي هوايي در جريان كودتاي نوژه دستگير، محاكمه و به زندان يا اعدام محكوم و تعدادي نيز متواري شدند. البته از همان ابتداي انقلاب، نيروي نظامي جديدي به نام سپاه پاسداران ايجاد شده بود اما اين نيرو خيلي نوپا و فاقد تجربه جنگ و آموزش كافي بود و از همان ابتداي انقلاب هم درگير مبارزه با تجزيهطلبان و گروههاي تروريستي شده بود و اساسا فاقد سازماندهي و توان لازم براي يك جنگ تمام عيار به حساب ميآمد. از نظر تجهيزاتي هم ارتش ايران به امريكا و انگليس وابسته بود و طبعا با تيرگي روابط ايران و غرب اين احتمال قويتر بود كه ايران در تهيه سلاحهاي سازماني خود دچار مشكل شود كه شد. جمهوري اسلامي در سالهاي بعد از انقلاب نه به آساني ميتوانست، سلاح تهيه كند به گونهاي كه حتي از تحويل سلاحهاي خريداري شده قبلي هم خودداري ميشد. بنابراين عراقيها مطمئن بودند كه قدرت نظامي ايران در حدي نيست كه بتواند در برابر ارتش عراق مقاومت كند. نكته ديگري كه در ذهنيت حاكمان عراق وجود داشت، اختلافات دروني حاكمان ايران و جنگ قدرتي بود كه در ايران جريان داشت. غير از اتفاقاتي كه در كردستان و تركمن صحرا رخ ميداد و نيز غير از ترورهايي كه از سوي فرقان متوجه سران نظام شده بود در حاكميت جمهوري اسلامي هم شاهد درگيري رييسجمهوري با بقيه اركان قدرت بوديم. همه اين موارد را بايد بسترهايي دانست كه حاكمان عراق را به جنگ تشويق كرد. طارق عزيز بعد از شروع جنگ گفته بود: كشوري كه در ميان ابرقدرتها، متحدي نداشته باشد و ارتش آن قدرتمند نباشد و جنگ قدرت در ميان سران آن جريان داشته باشد، محكوم به شكست است.
ادامه دارد