پلنگ كليمانجارو در زايندهرود
اسدالله امرايي
«همان بهتر كه بچهام بزرگ نشده رفت، بزرگ بشود كه چي بشود؟ جوان بشود و بميرد و داغ به دل من و مادرش بگذارد؟ جوان بشود و برود دانشگاه و...» مجموعه داستان «يحياي زايندهرود» نوشته كيهان خانجاني در نشر پيدايش منتشر شده است. كيهان خانجاني نويسنده رمان «بند محكومين» است كه جايزه احمد محمود را در دستاوردهاي خود دارد، پيش از اين، مجموعه داستان «سپيدرود زير سيوسهپل» را به بازار كتاب عرضه كرده بود. مجموعه داستان يحياي زايندهرود شامل هفت داستان كوتاه است با نامهاي روضهالشهدا، پونه، روشناي يلداشبان، قصه به سر نميرسد، پلنگ مهتابي تاريك، به استناد پاسگاه و يحياي زايندهرود. هر هفت داستان مجموعه حول مرگ ميگذرد. مرگ همواره يكي از اصليترين سوژههاي داستاني در دنيا بوده است. چه اينكه اين مفهوم دغدغه نوع بشر بوده و نويسنده و فيلسوف و كارمند و باغبان را از آن گريزي نيست. كم نبودهاند نويسندگاني كه در طول تاريخ ادبيات به نوشتن از مرگ روي آوردهاند. نقاب مرگ سرخ ادگار آلن پو تا مرگ ايليچ لف تالستوي، برفهاي كليمانجارو و مرگ در بعدازظهر ارنست همينگوي. «سفيدي بخار از بندبند چروك انگشتهاش تا رگهاي آبي برجسته و به هر سو دويدهاش بالا ميرفت و از النگوهاش كه ميان مچگير بودند بالا ميرفت و از گره پير آرنج بالا ميرفت و از منات گرم مريم آويخته از زنجير زردش بالا ميرفت و از پوست گلوگاهش بالا ميرفت و از دو شيار عميق دو سوي دو لبش بالا ميرفت. از چين چينچينهاي زير پلكهايش بالا ميرفت و چشمهاش را ميپوشاند كه خيس ميخنديد.» روضهالشهدا و قصه به سر رسيد از زبان راوي كودك روايت ميشود كه در اصطلاح داستاننويسها راوي غيرقابل اعتماد است و در اصطلاح عام حرف راست را بايد از بچه شنيد. گويي حجم فاجعه تنها از نگاه كودكي قابل روايت بود كه دركي از عمق اندوه ندارد. مثل همين اقدامات اخير طرفداران محيط زيست جهان كه سراغ كودكان و نوجوانان رفتهاند. خانجاني در داستان پلنگ مهتابي تاريك دست به تجربهاي جديد زده است. داستان را با جمله معروف داستان برفهاي كليمانجارو اثر ارنست همينگوي آغاز ميكند. شايد به جرات بتوان گفت كه داستان نقيضهاي بر برفهاي كليمانجارو است كه بومي شده. نميدانم شايد هم چون داستان كليمانجارو را خودم هم ترجمه كردهام دنبال چنين عناصري در داستانهاي ايراني ميروم تا به خيال خودم مچ نويسنده را بگيرم. كيهان خانجاني نويسندهاي است كه وسعت كاربرد زبان و كلمهاش زياد است و انگار داستانهايش را انديشيده و نوشته است و كلمات با دقت كنار هم چيده شده كه مبادا ساختارش معيوب باشد.