زاگرس سپر بلاي ايران
جواد حيدريان
زاگرس، اين كوهسار پوشيده از بلوطهاي كهنسال از شمالغربي ايران تا بيابان لوت، چون لبه زيرين گازانبري، ايران را به دندان گرفته است. سنگلاخ زاگرس اما كاركردهاي غيرفيزيكي ديگري هم براي ايران دارد؛ اقليم معتدلش، گرانيگاه ايران تشنه لب است. چشمه آبي كه سرزمين تفتيده ما را سيراب ميكند و 40درصد منابع آب كشور را تامين ميكند. اين ديوار سترگ، چون سپري مخملين در برابر جريانهاي هوا، ايران را از تودههاي غبار و تندبادهاي گرم آفريقاي شمالي و شبه جزيره عربستان در امان ميدارد. زاگرس سپر بلاي ايران است كه ارتفاع بالاي آن سبب شده غالب مناطقش، بارشي نرمال و بالاتر از وضعيت ايران خشك و گرم داشته باشند.
اما چرا طبيعت زاگرس فرسوده شده است؟ غالب مناطق مسكوني زاگرس توسعه نيافته رها شده و ميزان اشتغال در آن پايين است. صنايع بزرگ و اقتصادي در اين مناطق، با وجود منابع آبي سرشار استقرار نيافتهاند اما به جايش در مناطق كويري و بياباني ايران با تنش شديد آبي، غولهاي صنايع آببر استقرار يافته است و تمركز جمعيتي در اين مناطق برخلاف ظرفيت طبيعي زاگرس، بسيار بالاست و چون اژدهايي منابع آب استراتژيك را ميبلعد. جمعيتي كه روز به روز انرژي، آب و امنيت بيشتري را طلب ميكند. فقدان سياستهاي توسعه پايدار و نبود برنامه جامع پايش سرزمين ايران را به سرزميني مديريتزده بدل كرده است.
زاگرس با وجود خاك، آب و هواي مطلوب، به نسبت مناطق مركزي ايران، جمعيت ناچيزي را در خود دارد و اين زنگ خطري جدي از منظر امنيت ملي ميتواند تلقي شود و شايد روزگار آن رسيده است كه چشم سياستگذاران به توسعه همهجانبه ايران باز شود و دولتها تنها كارگزاران استانهاي مركزي ايران نباشند. تنشهاي آبي مناطق مركزي و جمعيت انبوه، فقر گسترده مناطق زاگرسي و ديگر مناطق ايران از شرق تا غرب از شمال تا جنوب با منابع نامحدود، باتلاقي از تناقض توسعه در ايران را نشان ميدهد كه بهار گذشته نشانههاي از آن را شاهد بوديم. بارش بالاتر از نرمال فروردين امسال كه غالب مناطق كشور را در بر گرفت و ميانگين بارش از رقم
330 ميليمتر در ايران فراتر رفت، خاك زاگرس را شست و با خود به خليجفارس ريخت؛ شهرهايي ويران شدند و بسياري از مردم خانه خراب، تعدادي نيز به كام مرگ رفتند. البته ميتوان گفت اين شرايط براي همه كشور بهوجود آمد اما آنچه در مورد زاگرس اهميت دارد، جنبههاي تحليلي بيشتري ميطلبد. مناطقي در لرستان، كردستان، كرمانشاه، خوزستان، كهگيلويهوبويراحمد، چهارمحالوبختياري و... در وضعيتي مشابه به سر ميبرند. منابع آب و نفت در كنار بالاترين نرخ بيكاري و فقر ملغمهاي از سوءمديريت را نشان ميدهد. آسيبپذيري زاگرس حالا علاوه بر جنبههاي اجتماعي و سياسي آن -كه به توسعهنيافتگي غالب مناطق اين اقليم اشاره شد- به طبيعت نيز تسري يافته است. طبيعت زاگرس به دليل نبود فرآيند «آمايش سرزمين» و نبود مكانيزم كنترل خاك و جنگل در معرض انواع تخريب واقع شده است. راهسازيهاي بيضابطه در جنگلهاي زاگرسي، برداشت چوب و زغال به عنوان سوخت، كشت زيراشكوب جنگل با كشاورزي سنتي و... خاك زاگرس را فرسوده و بارشهاي امسال نشان داد چطور ميتوان يك سرزمين با ارزش را در طول چند دهه به حال خود رها كرد و از جنگلي سبز و پرباران، زميني سوخته ساخت. زاگرس اما به اميد زنده است تا از رنج فراموشي و سوءمديريت بگريزد.