حاکم دانا در فرهنگ ایرانی
فریدون جنیدی
برای گرداندن کار، حاکمان باید که دستیارانِ پرتلاش و رایزنانِ آگاه و دلسوز داشته باشند. در کتاب کهن «مینوی خرد» چنین آمده: «پادشاهان را، مصاحبت با دانایان و نیکان سودمندتر است». در شاهنامه نیز در آرزویی که برای پادشاه شده است، چنین آمده: «نشست تو همواره با دانایان (موبدان) بوده باشد». و بزرگمهر هنگامی فرمانروای کشور را نیرومند میداند که دانایان در نزد او جایگاه داشته باشند:
بدانگه شود تاج خسرو بلند // که دانا بود نزد او ارجمند// به نادان، اگر، هیچ رای آورد // سر تخت خود زیر پای آورد
و اگر فرمانروایان روزگارِ حقوق بشر، در جامعه جدید جهانی، به اندیشه نیاکان ما توجه میکردند، نه فرمان به ریختن بمبهای اتمی بر سر مادران و فرزندان هیروشیما میدادند و نه در هلبچه (حلبچه) بمبهای شیمیایی بر سر مردمان رنجدیده آن دیار میریختند. این نیز پیداست که اگر در اندیشه چنین فرمانروایان اندکی خرد میبود، به آزار جهان و ستم به جهانیان فرمان نمیدادند. به دانش بود شهریار، ارجمند// نه از گنج و مردان و تخت بلند // خداوند رای و خداوند داد // ز دانش، خردمند، پیروز و شاد.
نمونه درخشان حکومت دانا، زمانی است که در نبرد با تورانیان، شاه ایران، کیخسرو، چنین فرمانی به فرمانده سپاه ایران که قصد حمله دارد میدهد:
تو را رفت باید، به فرمان من // نباید گذشتن ز پیمان من
نیازرد، باید، کسی را به راه // چنین است آیین تخت و کلاه
کشاورز، با مردم پیشهور // کسی کاو نبندد به رزمت کمر
نباید که بر وی وَزَد باد سرد // مکوشید، جز با کسی هم نبرد
نباید نمودن به بیرنج رنج // که بر کس نماند سرای سپنج
بنیاد نیشابور
مهر 1398