در سالهاي اخير، سينماي هاليوود و فضاي رسانهاي امريكا بيشتر و بيشتر به سمت تاكيد بر ارزش خانواده پيش رفته است.
در صحنههايي كه ميخواهند دل تماشاگر را به دست بياورند، قهرمان داستان يادي از خانواده و فرزندانش ميكند يا در لحظات آخر مردن امريكاييها در حوادث مختلف، نشان ميدهند كه آخرين تماسها را با خانوادههايشان برقرار كردهاند يا به ياد آنها افتادهاند و به اين صورت به ارزش خانواده امريكايي و فرزندان تاكيد ميكنند. تعدد فرزندان هم در امريكا تشويق ميشود، چنان كه سياستمداراني كه خانوادهاي پرجمعيت دارند، كمپين تبليغاتي روي تعداد فرزندانشان به عنوان يك ارزش و امتياز مثبت متمركز ميشود. برنامه اصلاح نژادي نازيها در آلمان فقط در بعد نظامي هدايت نميشد.
موسسات و مراكز تحقيقاتي مختلفي در بعد علمي آن دخالت داشتند. آنها با اعتقاد بر برتري نژادي سفيدهاي اروپايي، تلاش ميكردند تا با بهكارگيري روشهاي علمي به حذف نژادهاي ديگر و پاكسازي قومي دست بزنند.
طبق اسناد موجود، تشكيلات راكفلر به عنوان علاقهمند جدي اين تحقيقات و رويكرد، سالانه كمكهايي به اين موسسات پرداخت ميكرد. اين كمكها در جريان جنگ متوقف شد و پس از آن بنياد راكفلر و چندين تن از سياستمداران امريكايي همين سياستها را با اسامي آبرومندتري چون «كنترل جمعيت» ادامه دادند.
تا امروز هم همين سياستهاي حذفي با اسامي و نشانيهاي مهربانانه و انساندوستانه بهشدت در حال اجرا هستند. در بعد داخلي، تلاش ميكنند ارزش خانه و خانواده در ذهن و روياي امريكايي زنده و پراهميت باشد و در بعد بينالمللي القا ميكنند كه عدم تقيد به خانواده و كنترل جمعيت از نشانههاي متمدن بودن است.
در تمام دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ ميلادي همان بنياد و البته اعضاي خانواده پرنفوذ راكفلر محرك سياستهاي جمعيتي ايالات متحده امريكا و طراح لوايح و قوانين مربوط به آن بودهاند.
در همه آن سالها، كمكهاي امريكا شامل كشورهايي ميشد كه برنامه كنترل جمعيت خود را جدي گرفته بودند. در اذهان تكنوكراتهاي كشورهاي در حال توسعه جمعيت زياد به عنوان دشمن ترقي و رفاه جا انداخته و همين برداشت اشتباه به صورت سياستهاي جمعيتي و سبك زندگي مدرن به آحاد جامعه تعميم داده شد. اما كشوري كه بخواهد گام در راه توسعه بگذارد به نيروي جوان نياز دارد و بدون منابع انساني هر طرح و ايدهاي محكوم به شكست است.
سياستهاي ضد جمعيتي تا به صورت فرهنگ غالب و سبك زندگي به مردم عادي تزريق نشود به كار نميآيند. پس دستگاه تبليغاتي هم به كار افتاد و چنان شد كه در دورهاي، داشتن يك فرزند نشاندهنده فرهيختگي و متمدن بودن شمرده ميشد و تعدد فرزندان نشانه تفكر عقب مانده و ضد توسعه و تمدن! بر همين طريق آزادي در روابط و بيبندوباري و عدم تقيد به كيان خانواده نزد برخي نشاني از روشنفكري و آزادانديشي داشته و دارد! امروز عدم تقيد اخلاقي به خانواده سبب بروز مشكلات مهم و قابل توجهي شده است. بروز طلاقهاي متعدد، روابط سرد و خشك زناشويي، اختلالات تربيتي فرزندان، فقط چند نتيجه آشكار اين وضعيت هستند.
فرهنگ ملي ما، عميقا خانوادهمحور است. در كنار آموزههاي اسلامي، سبك و سياق زندگي ايراني هم بر محوريت خانه و خانواده بنا شدهاند. معماري ايراني، سنت سفره و خوراك ايراني همه بر زندگي جمعي و اهميت خانه و خانواده تاكيد دارند. نشستن بر سر سفره خانواده ستايش شده و نشان از نجيبزادگي و اصالت دارد.
داشتن فرزندان متعدد در فرهنگ ما بركت و ثروت است. خانوادههاي چندفرزندي، امنيت اقتصادي و رواني بيشتري دارند.
در مشكلات، برادرها و خواهرها به ياري هم ميآيند. در دوره كهولت و كهنسالي والدين، فرزندان با تقسيم كار و هزينه بين خود، ميتوانند به راحتي از پدر و مادر خود نگهداري كنند.
عدم توجه جدي و عميق رسانههاي ايراني و نويسندگان و متفكران به موضوع خانواده و تبيين ابعاد مختلف آن به نحوي كه روي سبك زندگي آحاد جامعه موثر باشد، غفلتي تاريخي و فراموش نشدني خواهد بود. مقام معظم رهبري صحبتهاي دقيق و تحليلي مهم در اين موضوع دارند كه توجه به نكات آن ضروري است.