ايران و عراق و لبنان
كوروش احمدي
ناآراميها و تظاهراتي كه طي يك ماهه گذشته در عراق و لبنان در جريان بوده، طي اين مدت در راس اخبار خاورميانه قرار داشته است. اين تحولات طبعا مانند هر تحول داخلي در هر كشوري داراي ابعاد منطقهاي و جهاني نيز هست. به عنوان مثال، در شرايطي كه در سال 1357 انقلاب اسلامي در ايران در جريان بود، ما ايرانيان و جريانات سياسي داخلي تقريبا به طور انحصاري بر تحولات داخلي، زمينههاي آن و سمت و سوي آن متمركز بوديم. اما كشورهاي همجوار ما و قدرتهاي منطقهاي و جهاني عمدتا نگران آثار مثبت يا منفي آن بر صفبندي قوا در منطقه و جهان بودند. موشه دايان، وزير خارجه وقت اسراييل، انقلاب ايران را زلزلهاي در منقطه دانست و آن را مهمتر از روند كمپ ديويد شمرد. كيسينجر و برژنف، رهبر وقت شوروي، نيز از تهديدات ناشي از اين انقلاب براي منافع ملي و منطقهاي امريكا و شوروي گفتند. اكنون در حالي كه مردم عراق و لبنان بر بُعد داخلي تحولات در كشورهاي خود متمركز هستند براي كشورهاي منطقه عمدتا اين سوال مطرح است كه اين تحولات و سير آتي آنها چه تاثيري بر ژئوپلتيك منطقه و سياست خارجي هر يك از آنها خواهد داشت. اين سوال بيش از همه بايد براي ما مطرح باشد. يك نكته كه قطعي است اين كه صرف نظر از سير بعدي ناآراميها در اين دو كشور و اوجگيري يا فروكش كردن آنها، رابطه ما با اين دو كشور و شرايط عمومي در منطقه با آنچه پيش از تحولات بود، تفاوت خواهد داشت. ناآراميها در عراق تقريبا تماما در مناطق شيعه نشين در جريان است. صرف نظر از ميزان دخالت دشمنان ژئوپلتيك ما در شكلگيري اين ناآراميها، مسلم است كه اين دشمنان پيوسته در تلاش براي تقويت و سوار شدن بر اين موج و هدايت آن به سوي تقابل با ايران و دوستان عراقي و لبناني ايران بودهاند. بحران جاري در عراق در كشوري شكل گرفته است كه حداقل تا زمان حمله امريكا به عراق و سقوط نظام بعثي مهمترين تهديد عليه امنيت ملي ما بود و يك جنگ تحميلي هشت ساله را با آن كشور تجربه كرده ايم. تا آن مقطع دل ما هميشه به اين خوش بود كه مشكل ما با صدام و شماري از سنيهاي بعثي است و حداقل شيعيان و كردها متحدان طبيعي ما هستند. اكنون با توجه به عمق نارضايتي در شيعيان عراق در مورد نحوه كشورداري اقشار حاكم - اگر ما يعني ايران برخورد حساب شدهاي با اين اعتراضات نداشته باشيم و موجب رنجش معترضان شويم - ريسك كمانه كردن اين نارضايتي به سوي خود را به جان خريدهايم.
در حالي كه وزارت خارجه ما و برخي ديگر از مقامات مسوول تاكنون برخورد سنجيده و حساب شدهاي با تحولات عراق و لبنان داشتهاند، اما برخي رسانهها و برخي مقامات خارج از كانال تصميمگيري در مورد سياست خارجي ظاهرا به اين مهم بي توجهند؛ آن هم در شرايطي كه تلاش مقامات عراقي و مراجع محترم شيعه در آن كشور بر اين بوده كه به نظر نيايد در پي تخطئه معترضان هستند. بي توجهي به اين مهم ميتواند منشأ يك ريسك بزرگ و دراز مدت براي امنيت ملي ما باشد و اين حتي در صورتي است كه اعتراضات فروكش كند و آرامش به بغداد و جنوب عراق بازگردد. ما بايد همواره به ياد داشته باشيم كه يك كشور خارجي هستيم و نبايد آشكارا خود را در معرض اتهام مداخله در امور داخلي عراق قرار دهيم. به علاوه، در ارتباط با ابعاد داخلي و خارجي ناآراميها در لبنان و عراق، ايران با مشكل مضاعف ديگري نيز مواجه است. و آن، اينكه دوستان ما در عراق و لبنان در شرايط تناقضآميز و پرمخاطرهاي هستند. چرا كه آنها به عنوان نيروهاي اصيل عراقي و لبناني در كشاكش بين نگاه داخلي و نگاه منطقهاي قرار گرفتهاند. به اين معني كه از يك سو بايد عليالاصول بر شرايط داخلي و همراهي با آن دسته از خواستههاي به حق مردم متمركز شوند و از سوي ديگر نميتوانند نگران عواقب منطقهاي ناآراميها نيز نباشند. اگر آنها اولويت را به شرايط داخلي ندهند و عمدتا از منظر ژئوپوليتيك و معادلات منطقهاي به قضايا نگاه كنند، ممكن است لطماتي به جايگاهشان در سياست داخلي در اين دو كشور وارد شود. لذا اين دوستان ما با وضعيت پارادوكسيكال بسيار دشواري مواجهند كه عدم مديريت درست آن ميتواند خسارتزا باشد. در اين مورد نيز تهران ميتواند نقش مهمي در كمك به آنها براي حل اين تناقض ايفا كند. در هر حال ترديد نيست كه ما بايد نگاهي استراتژيك به عراق داشته باشيم و در اين رابطه نگران مولفههاي مرتبط با حفظ امنيت ملي خود در درازمدت نيز باشيم.