در حمايت از خودروسازي
اكبر بياتي
صنعت خودرو در ايران در يكي از بحرانيترين شرايط خود به سر ميبرد. از اين نظر كه ميزان رضايتمندي از بازار فروشش وخيم است و از سوي ديگر دولت كه همواره جبرانكننده كسري تراز اين صنايع بوده ديگر پولي ندارد كه به آن تزريق كند. معتقدم اشتباه ميكنيد اگر تصورتان اين است كه ارباب اين صنعت مقصر اصلي شرايط پيش آمده، هستند. اما چرا؟ برخي ميگويند ايران يك كشور خودروساز نيست و از ابتدا هم نبايد سراغ اين صنعت ميرفتيم. استناد آنها هم خيلي روشن است اگر يك خريدار خودرو در جهان بخواهد خودرو بخرد به سراغ سازندگاني از آلمان، امريكا، فرانسه، ژاپن، ايتاليا، كره و انگليس يا چين خواهد رفت. كسي سراغي از خودروسازان ايراني نخواهد گرفت. پس در نتيجه ما خودروساز نيستيم و از اول هم نبايد شروع ميكرديم. فارغ از پذيرش اين ادعا اگر بخواهيم امروز صنعت خودرو را تعطيل كنيم اين به معناي از بين رفتن ميليونها شغل در ايران است كه نيست و نابود خواهد شد و اين هرگز به صلاح كشور نبوده و نيست. هماكنون در كشور ما صنعت جايگزيني براي اين حجم از رها شدگان از صنعت خودرو نداريم. پس اين صنعت با هر پيشينه و عللي حتما بايد ادامه پيدا كند و برخي از آن نان به خانه ببرند. اما يك سوال بسيار مهم اينجا مطرح است، آيا آلمانيها يا كرهايها از ابتداي هستي خودروساز بودند و ما نبوديم كه اين صنعت براي ما خوب نباشد و براي آنها پيشران توسعه شود؟ اولين خودروساز ايراني در سال 1341(1962) ثبت شد و اولين پيكان ايراني 5 سال بعد به بازار آمد. اما صنعت كره جنوبي كه در افكار عمومي صنعت خودروي ايران را با آن مقايسه ميكنند 8 سال قبل از آن يعني 1954 راه افتاد. چه تفاوتي بين اين دو صنعت هست كه يكي در جهان خريدار دارد و يكي در داخل كشورش هم به سختي خودرو ميفروشد؟ پاسخ در نوع نگاه اقتصاد ايران به اين صنعت است. در كره جنوبي اگر صنعتي راه افتاد تمام اجزاي اقتصاد كره از حكومت و نهادهاي اقتصادي ديگر تا حتي نظاميان تلاش ميكنند، راه را براي فعاليت آن صنعت و توسعهاش به كار گيرند اما در ايران اقتصاد و جامعه هيچگاه براي يك صنعت اين اتفاق نيفتاده است. ممكن است بگوييد كه اين همه حمايت دولت از صنعت خودرو پس چيست؟ نوع حمايت دولت از صنايع خودرو به توسعه آنها منجر نميشود بلكه تنها رانتي ايجاد ميكند كه اين صنعت بتواند با خيال راحت و در فضايي بيرقيب هر چه توليد ميكند، بفروشد. اين حمايت منظور ما نيست. حمايت درست از يك صنعت يعني ايجاد زيرساختهاي لازم براي ثبات شرايط آن صنعت و حمايت از آن براي جهاني شدن.
به همين دليل است كه ميبينيم، حمايتها از صنعت خودرو نه تنها به رشد آن كمك نكرده بلكه تبديل به معضلي براي اين صنعت شده است. حتي از آن بدتر، صنايع خودروساز ما مجبورند به دستورات و خردهفرمايشاتي تن دهند كه اصولا نبايد از يك صنعت انتظار داشت. مثلا صنعت خودرو در ايران براي حفظ خود مجبور است با يك دستور به صورت فلهاي نيروي غيرمتخصص جذب كند و در بخشهايي فعال شود و هزينه كند كه ربطي به صنعت خودرو ندارد. با دستورهاي غيركارشناسي و نامرتبط با صنعت خود، سراغ يك شركت خودروساز برود و سراغ يكي نرود. مجبور است با دستور، خط توليد در كشوري راه بيندازد كه هيچ ارزش اقتصادي و صنعتي ندارد و تنها براي يك ژست سياسي اين دستور داده شده است و... . بنابراين اگر ميخواهيم يك صنعت خودروي خوب و جهاني داشته باشيم كه ايرانيان هم با افتخار از محصولاتش استفاده كنند بايد زيرساخت لازم براي فعاليتش فراهم كنيم و دست از برخوردهاي غيراقتصادي و غيرصنعتي با آن برداريم.