خانه از پاي بست...
احمد طالبينژاد
متاسفانه در اين يادداشت بايد از فيلمي دفاع كنم كه در كارنامه درخشان سازندهاش فيلم خوبي نيست. فريب موضوع فيلم را نخوريم. فيلمنامه اين اثر به شدت فاقد منطق و ساختار دراماتيك است. قصد ندارم در اين غوغايي كه برپا شده به نقد خانه پدري بپردازم كه بحث مفصلي را ميطلبد. اما از سازندهاش -كيانوش عياري- كه آبروي نسل ما و سينماي چهار دهه اخير است بايد دفاع كرد. او در كارنامهاش چند شاهكار دارد؛ شبح كژدم، بودن يا نبودن و آبادانيها و چند فيلم خوب؛ روز باشكوه، دونيمه سيب، شاخ گاو و دو سريال درجه يك؛ روزگار قريب و هزاران چشم. اين كارنامه ميتواند هر كسي را مجاب كند تا به احترام عياري كلاه از سر بردارد. اما حكايت توقيفهاي پيدرپي خانه پدري، داستاني سياسي است تا فرهنگي و سينمايي. خانه پدري را قرباني بازيهاي پشت پرده قدرت كردهاند. طبق قانون اساسي يك وزارتخانه داريم با نام فرهنگ و ارشاد اسلامي كه مسوول رتق و فتق امور فرهنگي است. در حوزه سينما اين نهاد به نمايندگي از كل نظام، براي توليد فيلم پروانه ساخت و مجوز نمايش صادر ميكند. يعني مسووليت توليد و عرضه كالاهاي فرهنگي از سير تا پيازش بر عهده اين نهاد است. اما ديدهايم و ميبينيم كه طي چهار دهه گذشته، دهها نهاد، مركز، شخص و... سايه خود را بر سر ارشاد افكندهاند و هر گاه ميلشان بكشد يا ارادهاي پشت پرده از آنان بخواهد، ميشوند كاسه داغتر از آش وارد عمل ميشوند و چوب لاي چرخ ميگذارند. مگر ما چند تا دولت داريم؟ اگر قانون ميگويد متولي امور فرهنگي ارشاد است، پس چرا نهادهاي ديگر با مستمسكهايي از قبيل شكايت فلان شخص يا نهاد ظاهر ميشوند تا اين برخوردهاي سلبي صورت قانوني به خود بگيرد. به گمان من در فقره اخير، پيش از آنكه مساله برخورد با يك فيلم با موضوعي اجتماعي/ انتقادي باشد، نوعي مقابله با اركانهاي دولت است. دولتي كه در هر دو دوره انتخاباتش وعده سامان بخشيدن به امور فرهنگي را داده و همين بهانهاي شده براي رقبا كه به انحاي مختلف او را فشل كنند. اشتباه نشود، در مقام دفاع از دولت نيستم كه بايد خود با برخوردهاي منطقي و درست مدافع اعمال خود باشد. دارم به نقش قانون در جامعه اشاره ميكنم كه شده است يك ميدان بزرگ و همه آن را دور ميزنند. ميزان فعاليتهاي مخالفان قانون در جلوگيري از برگزاري كنسرتها، اجراي نمايشها، توقيف فيلمها و مميزي شديد در زمينه كتاب و مطبوعات، از فعاليتهاي خود دولتيان در زمينه رونق فرهنگ و هنر بسيار بيشتر است. مدعيان مهرورزي و مخالف خشونت نهفته در فيلم خانه پدري، گويا اصلا صفحات حوادث روزنامهها و خبرهايي از اعمال خشونتآميزي كه هم در رسانهها و هم در فضاي مجازي منتشر ميشوند را نميخوانند و نميبينند. ما در زمينه خشونتهاي خانوادگي و اجتماعي[...] دلواپسان از ديدن يك صحنه خشونتبار كه متاسفانه بد هم اجرا شده، نگران شده و خونشان به جوش آمده. اين آقايان و خانمها يا ميدانند و به روي خود نميآورند يا نميدانند كه انبوهي از فيلمهاي خشن روز امريكايي، شب و روز از طريق فضاي مجازي يا مفرهاي ديگر به دست جوانان اين مرز و بوم ميرسد و قبح هر گونه خشونتي چه جسمي و چه جنسي در اذهان شكسته است. بنابراين صحنههاي خشن فيلم خانه پدري ديگر جذابيتي برايشان ندارد و تاثيري هم رويشان نميگذارد؛ مگر روي چند نفري كه قرار است نقش آدمهاي نگران را بازي كنند. حالا نوبت وزير ارشاد است كه چندي پيش به خوبي بحران فيلم مست عشق را مديريت كرد و ديديم كه التهابها هم فروكش كرد. او بايد اكنون نيز به عنوان اصليترين متولي عرصه فرهنگ و هنر وارد گود شده، بحران خانه پدري و ديگر اتفاقهاي ريز و درشت ديگر را با درايت حل و فصل كند. در غير اين صورت نتيجهاي جز نااميدي مطلق از حكومت حاصل نخواهد شد.