گذشته نگذشته
سيد علي ميرفتاح
اخيرا كتاب خوب و خواندني «در كشاكش دين و دولت» را از استادنا و مولانا موحد، ادامالله ظله علي رئوسنا و رئوس المسلمين، خواندم. ظاهرا نوشتههاي اين كتاب تازه نيست اما تازه به زيور طبع آراسته شده و همين هشت، ده روز پيش شايد هم كمي زودتر روانه بازار شده. از دوستانم در صفحه انديشه «اعتماد» خواستهام تا مفصل به آن بپردازند و اگر دست داد سوالاتي را از استاد بپرسند. احتمالا من هم كمي به تفصيل درباره اهميت تاريخ اسلام بنويسم و ارزش چنين كتابي را يادآور شوم. اما اينجا از فرصت استفاده ميكنم و از خوانندگان خوب اين ستون ميخواهم كه كتاب را بخرند و بخوانند. نخريدند هم قرض بگيرند و بخوانند. اين كتاب ظاهرا درباره تاريخ سپري شده است. هزار و چهارصد سال پيش و كمي بعدتر اتفاقاتي افتاده و تغييراتي در جغرافياي سياسي و فرهنگي عالم رخ داده كه به تاريخ پيوسته، اما حقيقت اين است كه تاريخ اسلام سپري نشده، بلكه در زندگي و ذهن و ضمير ما بلكه در فكر و انديشه ما حضور دارد. آنقدري كه براي ما مهم است براي عربها نيست و خود اين مطلب هم جاي تامل دارد. من از اين بيماري مراجعه عوامانه به تاريخ خودم و شما را انذار ميدهم. خيليها هستند كه گمان ميبرند كه براي حل و فصل دعواهاي امروز بايد به گذشته بروند و مشكل را در سرچشمه خيالي خود حل و فصل كنند. اين بيماري با ظهور و گسترش ماهواره و اينترنت شيوع حيرتانگيزي پيدا كرده و بسياري از فعالان سياسي را واداشته تا به گذشتههاي دور بروند و سوالات سياسيشان را در قادسيه يا در صدر اسلام جواب بگيرند. احتمالا در شبكههاي ماهوارهاي ديدهايد بعضي از مجريكارشناسهاي ضدانقلاب را كه متكلم وحده تاريخ طبري يا مغازي يا الفتوح ابن اعثم كوفي را بازميخوانند و مشكلات امروز ايران را به چهارده قرن قبل برميگردانند. در سالهاي اخير در خانههايي و نزد اشخاصي تاريخ طبري ديدهام كه نزديك بوده شاخ دربياورم، زيرا كنار كشكول طبرسي و خواص گياهان دارويي و آشپزي رزا منتظمي قطار طبري توي ذوق هر مهماني زده. طرف به صرف اينكه ضدانقلاب شده و از وضع موجود به هر دليلي حرصش درآمده، تحت تاثير و به توصيه عمرو و زيد ماهوارهاي طبري خريده كه به خيال خود بفهمد «آخوندهاي جمهوري اسلامي» چه در سر دارند. اين مشكل در ميان ما جدي است كه راه و بيراه سر در متون تاريخي ميكنيم و دعواهاي امروز را به قديم ميبريم. اين مشكل فقط مختص ضدانقلاب نيست گاهي بعضي از حزباللهيها هم عين آب خوردن، طعنه تاريخي ميزنند و هر كه را جز خود طلحه و زبير و ابوموسي و... مينامند. تاريخ براي انگ زدن نيست، براي عبرت اگر باشد راه دارد و نميشود يكسر ملاحظات زماني و مكاني را ناديده گرفت. حالا كه صحبتش پيش آمد خوب است اشاره به فيلم كوتاهي بكنم كه اخيرا در شبكه مجازي دست به دست ميشود. در يك گفتوگو يكي از فرماندهان نظامي بازنشسته آرزو ميكند كه ايكاش در زمان حمله قادسيه زنده بود و در سپاه ايران با عربها ميجنگيد. اين حرفها اگر از سر احساس و حميت ملي باشد، چندان جاي چون و چرا ندارد. خيلي هم خوب كه ايراني با هر متجاوزي بجنگد، اما اگر كسي قدري جدي تاريخ قادسيه را مطالعه كرده باشد، ميداند كه اگر هزار فرمانده نظامي كاركشته كنار دست رستم فرخزاد ميبودند فرقي در نتيجه كار حاصل نميآمد. از اتفاق خوبي كتاب استاد موحد هم همين است كه در دومين مقاله خواننده را به تامل واميدارد و به قدر مقدور مسائل آن روزگار را، چه مسائلي كه ايرانيان و دربار ساساني با آن دست به گريبان بودند و چه مسائلي كه عربهاي مسلمان به آن مشغول بودند، واميكاود و روايتهاي طبري و فردوسي و ديگران را تحليل ميكند. اين كتاب البته گفتم كه قبلتر از اينها به رشته تحرير درآمده و امروز در زمينه تاريخ صدر اسلام بهخصوص تاريخ اسلام در ايران منابعي به دست آمده كه بسياري از گفتههاي قديمي را از محوريت انداخته. تا همين چند وقت پيش مردم طوري از دو قرن سكوت نقل قول ميآوردند كه مو لاي درزش نميرفت، اما يافتههاي جديد تاريخي، بهخصوص بعد از جنگ عراق و افغانستان، پردههاي نويي در برابر مورخان گشوده است. اولا پيشنهاد ميدهم سخنراني تاريخپژوه ارجمند تورج دريايي را در فضاي مجازي پيدا كنيد و بشنويد، علاوه بر آن كتاب دكتر آذرتاش آذرنوش را هم يعني چالشهاي ميان فارسي و عربي را بخوانيد تا دستتان بيايد كه اولا سكوتي نبوده، ثانيا در آن دو قرن اوليه كلي كار شده و پدران ما زحمت كشيدهاند و فرهنگ و زبان فارسي و هويت ايراني را تداوم بخشيدهاند... اين بحث مفصل است و بعدا، بيشتر خواهم گفت. براي اينكه حرفم سوءتفاهم درست نكند بايد بگويم كه زنده بودن گذشته يك بحث است، مصداق پيدا كردن براي حوادث تاريخي در امروز يك بحث ديگر. تاريخ اسلام زنده است و به اعتباري گذشته، نگذشته. گذشته در زندگي ما حاضر است و ما نميتوانيم به آن بياعتنا باشيم. استاد موحد به مدد اين كتاب تازه كمك ميكند تا اين گذشته را بفهميم و به شكلي معقول با آن كنار بياييم. كتاب استاد به مخاطبانش ميآموزد كه بايستند و با دقت و حوصله و بدون پيشفرضهاي سياسي تاريخ اسلام را بفهمند.