كوتاه درباره فيلم مستند «زناني با گوشوارههاي باروتي»
گزارش يك شاهد عيني از دل داعش
تينا جلالي
يك خبرنگار زن عراقي در جريان جنگ ميان عراق و گروههاي تكفيري داعش براي پوشش خبري اين رويداد و همچنين تهيه گزارش و مصاحبه عازم اين مناطق ميشود. او همراه با نيروهاي جنگي عراقي بيواهمه به دل جنگ ميرود و در اين ماموريت براي ثبت لحظات ناديده جدال ميان عراقيها و داعشيها از هيچ تلاشي فروگذاري نميكند و چه بسا براي رسيدن به هدفش و ثبت صحنههاي شفاف از اين درگيريها با نيروهاي عراقي با چالش هم مواجه ميشود، اما تراژدي درست آنجايي شكل ميگيرد كه خود اين زن خبرنگار كه پيشتر از داعش ضربه خورده و برادرش توسط داعش كشته شده در بخشهايي از اين ماموريت وارد كمپ خانوادههاي داعشي شده و از نزديك با زنان و كودكان آواره داعشي (زناني كه به زور توسط داعش به همسري گرفته شده و اكنون داعش آنها را با چند فرزند رها كرده) وارد گفتوگو ميشود و در بخشهايي از فيلم از خانوادههاي آنها دفاع ميكند سواي اينكه تمام اين تصاوير توسط اين خانم خبرنگار ثبت ميشود؛ رضا فرهمند كارگردان فيلم «زناني با گوشوارههاي باروتي» دوشادوش اين زن حركت كرده و روايت دقيقي ارايه ميدهد از مسيري كه اين خبرنگار زن عراقي طي ميكند؛ چنين رويكردي در اغلب فيلمها ديده شده اما تفاوتي كه باعث تمايز اين مستند با نمونههاي مشابه آن است اينكه در اين فيلم از زاويه نگاه يك زن به جنگ و خشونتهاي آن نگاه ميكنيم.
همچنين ميتوانيم بگوييم كه رضا فرهمند كارگردان اين فيلم به واسطه همراه شدن با خبرنگار عراقي با يك تير دو نشان ميزند. او ضمن ساخت يك مستند تكاندهنده، به قلب جنگ ميان عراق و داعش سرك ميكشد و مخاطب را از حال و هواي درگيري عراق مطلع ميكند (همان جايي كه با كوچكترين غفلت ممكن است هدف گلوله دشمن قرار بگيري و جانت را از دست بدهي) و هم اينكه پيامدهاي حملات داعش را در مناطق مختلف عراق واكاوي ميكند.
از بخشهاي مهم اين فيلم به شرايط و موقعيت اضطراري كه شخصيت اصلي براي تهيه گزارش خود در آن قرار ميگيرد، ميتوان اشاره كرد. اضطرار به اين معنا كه اين زن خبرنگار عراقي در خلال تهيه گزارش؛ صدابردار و تصويربردار خود را از دست ميدهد چون آنها حين انجام كار هدف گلوله داعش قرار گرفته و جانشان را از دست دادهاند. از اين منظر بايد گفت زناني با گوشوارههاي باروتي حاوي تصاوير ديدني است و شايد براي علاقهمندان به سينماي اكشن جنگي جذاب باشد.
اما چگونه انتخاب شدن زن در مقام راوي اين فيلم پرسشي است كه ذهن را به خود مشغول ميكند كه كارگردان اين فيلم در اين مورد ميگويد: «اساسا قرار بود شخصيت اصلي اين فيلم يك مرد باشد، اما در جريان سفر به عراق و صحبتهايي كه در آنجا داشتم، متوجه شدم كه مورد مشابه آن با شخصيت مرد قبلا كار شده است. همانجا بود كه با نورا شخصيت اصلي فيلمم در عراق آشنا شدم و در همانجا متوجه شدم كه اساسا زن را در برابر چنين موضوعي در دل جنگ روايت نكردهايم. بنابراين فكر كردم فرصت مغتنمي است. با نورا همانجا در مورد فيلم وارد ديالوگ شدم و در واقع پنجره اصلي كارم را پيدا كردم و او هم پذيرفت.»