لزوم پايبندي به راهبرد
كوروش احمدي
در پي اقدام جنايتكارانه دولت دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده در به شهادت رساندن سردار سليماني و همراهان او، مهمترين سوال طي چند روز و چند هفته آينده در منطقه و جهان اين خواهد بود كه آيا ايران و امريكا در آستانه يك جنگ تمامعيار قرار گرفتهاند. برخي دموكراتها در امريكا از احتمال «يك جنگ وسيع منطقهاي» سخن گفتهاند، ترامپ به شكلي وقيحانه از شناسايي «اهدافي بالقوه» براي حمله خبر داده و...
كنگره سخت درگير بحث اختيارات جنگي رييسجمهور و تلاش براي بازنگري در سازوكار حقوقي موجود در اين رابطه شده است. ميتوان حدس زد كه پيامِ به قول دكتر ظريف «نابخردانهاي» نيز كه روز جمعه از طريق سفارت سوييس به وزارت خارجه ما رسيد، در همين رابطه بوده و هدف انذار و تبشير در مورد جنگ و صلح را داشته است. ميتوان احتمال داد كه توييت ترامپ در روز واقعه به اين مضمون كه ايران در جنگ بازنده و در مذاكره برنده است و توييت پمپئو در مورد اينكه هدف امريكا از اين پس كاهش تنش است، نيز همين معنا را دنبال ميكردهاند. اعزام 3500 سرباز جديد علاوه بر 750 سرباز قبلي در هفته اخير و بهطور كلي ادعاهاي گذشته مبتني بر بررسي امكان رساندن شمار نيروهاي امريكاي در خاورميانه به 120 هزار نيز قابلتوجه است. دو اقدام پيدرپي ترامپ در دو جمعه گذشته در عراق كه در تعارض با مشي او در قبال حوادث ديگر در منطقه طي چند ماه گذشته قرار داشتند، اين سوال مهم را پيش ميآورد كه چرا او و دولتش تا اين حد تغيير رويه دادهاند. بيشك، كشته شدن تنها يك مقاطعهكار امريكايي نميتواند پاسخ قانعكنندهاي براي اين سوال باشد. هر دو اقدام جنايتكارانه ترامپ (حمله به مقرهاي حشد شعبي و ترور سردار سليماني) خارج از تناسب بودهاند. نااميدي از هرگونه حل ديپلماتيك بعد از سفر اخير رييسجمهور روحاني به ژاپن يا مساله استيضاح ترامپ و انتخابات امريكا نيز ازسوي برخي مطرح ميشود اما به نظر نميرسد اين امور به تنهايي بتوانند توضيحدهنده اين حد از تغيير سياست باشند.
بهطور كلي و بهويژه مادام كه موضوع بهطور كامل روشن نشده، بردباري، عقلانيت، تدبير و خويشتنداري لازمه هرگونه سياستسازي و تصميمگيري است. بعد از اين تحولات، همه در منطقه و جهان منتظر پاسخ ايران هستند. درحالي كه همه مقامات در تهران در همه سطوح از انتقام و انتقام سخت سخن ميگويند، نبايد اجازه دهيم اين تصور ايجاد شود كه منظور ما از انتقام الزاما انتقام نظامي است. عصبانيت بهحقي كه اين روزها در فضاي كشور موج ميزند نبايد موجب انحراف از مسير حكمت و مصلحت و محاسبه دقيق توازن قوا و انحراف از تمركز بر منافع ملي و بقاي ملي شود. از آنجا كه انتقام هيچگاه راهبرد نيست، نبايد شرايطي شكل گيرد كه راهبرد اساسي ما يعني اجتناب از جنگ را در سايه قرار دهد. هر تصميمي بايد ذيل راهبرد بلندمدت گرفته شود. نبايد فراموش كرد كه سياست و بهويژه سياست خارجي يعني عمل در دايره ممكنات و بر اين اساس بايد از هر اقدامي كه باعث افزايش احتمال يك جنگ تمامعيار با امريكا شود، احتراز كرد. بهعلاوه هر اقدامي بايد باتوجه به همه حواشي و نتايج آن مدنظر قرار گيرد. بايد درنظر بگيريم كه شرايط بهگونهاي رقم نخورد كه رقباي منطقهاي ما در موقعيتي بهتر
در برابر ما قرار گيرند. همچنين از آنجا كه هر جنگي در منطقه قطعا به سود تروريستهاي تكفيري خواهد بود، بايد توجه داشته باشيم كه شرايط به سود آنها كه دشمنيشان با ما كمتر از دشمني تيم ترامپ نيست، رقم نخورد. بايد ببينيم عراق دست به چه اقدامي در برابر تجاوزات امريكا به استقلال و حاكميت ملياش خواهد زد. اين مهم ميتواند يكي از حوزههاي موفقيت ما باشد. پاسخ به امريكا را ميتوان در عرصههايي داد كه در آن ضعيف است. ما باتوجه امكانات بالقوه و بالفعل خود در منطقه بايد بتوانيم پاسخ امريكا را در حوزههاي مذهبي، سياسي، فرهنگي و روابط عمومي بدهيم. همچنين، بايد از جامعه جهاني انتظار داشته باشيم كه اين دو جنايت را محكوم كند، مانند حمله به سفارت عربستان بعد از شهادت مرحوم نمر، هرگونه واكنش تندي ازسوي ايران ميتواند بار مسووليت را از دوش جامعه جهاني براي محكوميت موثر امريكا بردارد و آنها را متوجه ما كند. بهعلاوه، در اين دوره و در ارتباط با جامعه جهاني با مسائل ديگري نيز روبهرو هستيم كه مدنظر داشتن آنها نيز ضروري است. طبق برنامه ايران قرار است گام پنجم را در كاهش تعهدات برجامي بردارد كه باتوجه به موضوعات باقيمانده خود ميتواند وضعيت خطيري را موجب شود. تعيين تكليف نهايي FATF نيز مساله ديگري است كه در دستور كار ما قرار دارد.