در غم اين عاشقان
محمد ذاكري
خبر كوتاه اما باورناپذير و بسيار غمافزا كه از ساعات آغازين بامداد جمعه گوش به گوش و خانه به خانه و شهر به شهر، به سرعت كشور و منطقه را درنورديد، موجي از ماتم و حسرت و دريغ ايجاد كرد. «سردار ملي» كه عمري را بيادعا به تلاش و مجاهدت براي دفاع از مردم، كشور و انسانهاي بيدفاع كشورهاي منطقه گذرانده بود و توانست با تلاشي پردامنه شر حكومت پليد و ديوصفت داعش را از سر منطقه و بهويژه مردم زجركشيده سوريه و عراق رفع كند، در حمله هوايي پهپادهاي امريكايي به مولايش پيوست، اما زهي سعادت كه بيحسرت از جهان نرود هيچ كس به در/ الا شهيد عشق به تير از كمان دوست. در ميان هر آنچه در توصيف و تحليل ابعاد گوناگون شخصيتي و كاري ايشان در رسانهها سخن گفته شده دو جنبه از وجود و رفتار اين شهيد بزرگوار در ذهن من برجستهتر است؛ نخست اينكه وي يك شخصيت ملي به معناي تام كلمه است. شخصيتي كه مردم ايران فارغ از قوميت و مذهب و گرايش فكري و سياسي او را دوست داشتند و شجاعت و تدبير و رشادتش را در صحنه نبرد دشوار برابر دشمن داعشي ميستودند. اگرچه در چند سال اخير كه نام و چهرهاش از پرده برون افتاده بود و كمابيش همه اقشار مردم با او و گفتار و رفتارش آشنا شده بودند، فرصت خوبي داشت تا از محبوبيت و خوشنامياش براي دستيابي به قدرت يا تاثيرگذاري بر معادلات قدرت و سياست در كشور استفاده كند، اما هرگز چنين نكرد و خود را فقط و فقط سرباز ميهن و ولايت خواند كه مامور به انجام تكليفي است كه بر دوشش نهاده شده است و حتي تلاش برخي براي سوءاستفاده سياسي از نام و آوازهاش را براي تصدي برخي پستهاي سياسي انتخابي ناكام گذاشت. دوم اينكه مردمداري و مردمدوستي و خوي نرم و مداراجوي و فروتنانه او در رفتار با همه اقشار مردم به ويژه طبقات ستمديده و ضعيف جامعه يا رنجديدگان حوادث و بلاياي طبيعي و كودكان و فرزندان شهدا بود. چنانكه به راستي پيام مولاي خود را به گوش دل دريافته بود: « مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شكاري باشي كه خوردن آنان را غنيمت داني، زيرا مردم دو دستهاند، دستهاي برادر ديني تو و دسته ديگر همانند تو در آفرينشاند. اگر گناهي از آنان سر ميزند يا علتهايي بر آنان عارض مي شود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهي مرتكب ميشوند، آنان را ببخشاي و بر آنان آسان گير، آن گونه كه دوست داري خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد.» و در جاي ديگر «پس بخشي از وقت خود را به كساني اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنان رسيدگي كني و ...
در مجلس عمومي با آنان بنشين و در برابر خدايي كه تو را آفريده فروتن باش و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تا سخنگوي آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتوگو كند... پس درشتي و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار كن و تنگخويي و خودبزرگبيني را از خود دور ساز تا خدا درهاي رحمت خود را به روي تو بگشايد و تو را پاداش اطاعت ببخشايد.» بيجهت و گزافه نيست كه برخي او را مالك اشتر زمانه خود خواندند، چراكه آنچه اميرالمومنين با سردار شجاع و مدبر و وفادارش عهد كرده بود، گويي سردار شهيد ما نيز بر همان عهد ايستاد و چه شباهت غريبي در سرنوشت اين دو سردار كه ناجوانمردانه به تير ترور گرفتار شدند و كفتاران زمانه از خبر شهادتشان هلهله كشيدند كه جان گرگان و سگان از هم جداست/ متحد جانهاي شيران خداست. از آنچه در سطور پيشين گفتم، قصد دارم دو نتيجه و رهيافت را عرضه كنم. نخست آنكه نام و خون و پيكر آن سردار شهيد، محوري است كه ميتواند همه اقشار و گروههاي فكري و سياسي و... را در كشور، گرد خود آورد و ريسمان وحدت جامعه چندپاره و متشتت امروز ايران گرداند. مراسم استقبال و تشييع پيكر پاك او، محملي است كه به گمان قوي، بسياري از دلسوزان كشور و دوستداران ايران و انسانيت را گرد هم ميآورد و به صحنه ميكشاند. نظام نيز بايد بكوشد خون پاك اين سردار شهيد را شجره طيبه وحدت ملي ايرانيان در اين زمانه پرآشوب كند، در تاليف قلوب مردم بكوشد و زمينه را براي حضور همدلانه و مشاركت موثر همه آحاد مردم در صحنه حفظ كرده و اعتلاي ميهن را فراهم آورد. خدايتعالي روح جهادگر شهيد سپهبد حاج قاسم سليماني را با انبيا و اوليا و همرزمان شهيد و اسلاف صالحش محشور كند.