درسهاي ابتذال
بابك زماني
- در سال ١٣٥٦ سرلشكر مقربي يكي از عاليرتبهترين مقامات ارتش شاهنشاهي ايران، مسوول كليه خريدها و برنامههاي ارتش، به جرم جاسوسي براي شوروي دستگير و بلافاصله اعدام شد؛ او يكي از مهرههاي اصلي سازمان اطلاعات شوروي در خاورميانه بود.
- در سال ١٩٨٦ كوره اصلي يكي از مهمترين نيروگاههاي اتمي دنيا در شهري به نام چرنوبيل منفجر شد و يكي از بزرگترين فجايع تمام قرون را رقم زد. سه استان با صدها هزار نفر ساكنان تخليه و ميليونها دام منهدم شدند. در تحقيقات بعدي معلوم شد افسر فرمانده كه قرار بود سه روز بعد نشان لياقت و ترفيع درجه و قطعا اضافهحقوق دريافت كند، افزايش درجه حرارت را مهار نكرده و بر سر مهندسان زيردست فرياد زده بود كه «به دستور حزب اين كوره قابل انفجار نيست».- در يكي از روزهاي سال ١٩٨٨ يك جوان ١٨ ساله تنها با سابقه ٥٠ ساعت پرواز با يك هواپيماي يك موتوره، سپر هوايي افسانهاي اتحاد جماهير شوروي كمونيستي را با دور زدن رادار، پشت سر گذاشت و در ميدان سرخ مسكو در برابر چشمان حيرتزده دنيا پا بر زمين گذاشت.پس از انقلاب سال ٥٧ ايران زماني كه هنوز اصلاحات شوروي شروع نشده بود، اما براي اتحاد شوروي تنها يك سوال خيلي مهم وجود داشت؛ آن هم درز اطلاعاتياي بود كه باعث لو رفتن سرلشكر مقربي شد. اين سوراخ بالقوه ميتوانست تمام سيستم اطلاعاتي شوروي سابق را به خطر اندازد. محمدرضا سعادتي از افراد مركزي سازمان مجاهدين در حال تحويل پرونده مقربي به سفير شوروي دستگير و بعدها اعدام شد. بعد از پروستريكا و با تحقيقات بعدي معلوم شد اساسا درز اطلاعاتي وجود نداشته است. در واقع درز اطلاعاتي علتي جز ابتذال و تنبلي و سهلانگاري ماموران شوروي آن سوي سيم در ضمن دريافت اطلاعات از دستگاه پيشرفتهاي كه در خانه مقربي تعبيه شده بود، نداشته است. كميته مركزي حزب كمونيست شوروي بدش نميآمد خلبان ١٨ ساله را به صلابه بكشد تا به ارتباط با امپرياليسم اعتراف كند اما دوران اين كارها گذشته بود. سازمان اطلاعات شوروي ابتذال غيرقابل اصلاح در ساختارهاي اتحاد شوروي را تشخيص داده بود و دبير كل حزب موظف شده بود ضمن حفظ ساختار و چارچوب اتحاد شوروي سيستم اقتصادي را با همه ابتذال و انزوايش دگرگون كند. بنابراين گورباچف گفت: «ما بايد ممنون اين جوان باشيم كه آسيبپذيري سيستم ما را هويدا كرد.» در دهه ٤٠ استالين آغاز دوران كمونيسم و تولد انسان تراز نوين را اعلام كرده بود؛ اما حالا و چند دهه بعد اين انسان تراز نوين براي چندرغاز اضافه حقوق و يك نشان حلبي بخش مهمي از كره مسكون را تا چند ده سال تحت مرگبارترين تشعشعات اتمي قرار داده بود يا يحتمل در كاغذ گزارشها مهمترين جاسوس شوروي در غرب كالباس با ودكا خورده و كاغذ را در سطل اشغال انداخته بود! انساني پديد آمده بود كه همچنان خود را به آرمانهاي حزب وفادار نشان ميداد، تمام ارزشهاي ظاهري جامعه را مثل يك شهروند خوب رعايت ميكرد، در تمام تجمعها شركت و بلند شعار ميداد، اما در درون نهتنها با هر آرماني بيگانه بود، بلكه تبليغات كركننده سراسري حول ايدئولوژياي كه ادعاي علم داشت اما تعصب ميآموخت او را از ارزشهاي متعارف اخلاقياي كه پيشينيتر از هر نوع ايدئولوژي هستند هم عاري كرده بود. راست است كه اگر اصلاحات رخ نميداد لشكر موريانه با وقايعي مثل چرنوبيل روسيه را از صحنه روزگار محو ميكرد، اما درك اصلاحات هم بسيار دير و در زماني كه كار از كار گذشته بود، صورت گرفت. تلاشي خارج از كنترل اتحاد شوروي و اردوگاه سوسياليستي خونينترين و تكاندهندهترين جنگها را در بخشهاي مهمي از كره مسكوني رقم زد. خونها، رنجها و سرزمينهاي سوختهاي كه اگر زودتر به صرافت ميافتادند با زايماني كم عارضه ميشد حفظشان كرد.