پلاسكو را فراموش نكن!
محسن آزموده
سه سال از ماجراي تلخ و دردناك آتشسوزي و سپس فرو ريختن ساختمان پلاسكو در سيام ديماه سال 1398 ميگذرد. در اين سه سال سعي كردهام هر بار به مناسبت اين واقعه دردناك يادداشتي بنويسم و احتمالا اگر عمري باشد، بعد از اين هم چنين خواهم كرد. قطعا يادآوري آن رويداد دردناك، براي خانوادهها و آشنايان آتشنشانان ايثارگري كه جانشان را براي نجات ديگران فدا كردند، تلخ و غمناك خواهد بود. اما قطعا تسلي خاطر آنهايي كه با ريزش ساختمان پلاسكو داغدار شدند، با فراموشي و نسيان و بدتر از آن پشت گوش انداختن آن واقعه امكانپذير نميشود. متاسفانه جامعه ما در طول اين سه سال تجربههاي تلخ و ناگوار زيادي را از سر گذرانده و حوادث ناراحتكننده آنقدر زياد بوده كه تا حدود زيادي گرد فراموشي بر فاجعه پلاسكو نشانده است، در همين يكسال جاري دو حادثه دردناك سيل در استانهاي جنوبي و سپس سقوط هواپيما، هر يك به تنهايي براي آنكه ماجراي آتشسوزي و ريزش ساختمان پلاسكو را از خاطر ببندد، كفايت ميكنند.
اما بهرغم اين حوادث تلخ و ناراحتكننده، معتقدم كه واقعه ساختمان پلاسكو را نبايد فراموش كرد و اتفاقا بايد هر سال به عنوان يك رويداد عبرتآميز و هشداردهنده بازگشت. به عبارت دقيقتر تصورم اين است كه از قضا يكي از دلايل اصلي كثرت فجايعي از اين دست در تاريخ درازدامن ما همين فراموشيها و نسيانهاست، اينكه بهرغم ادعاهاي فراوان درباره تاريخ كهن و پرشكوه و پرافتخار، خيلي راحت لحظهها و بزنگاههاي حساس و عبرتانگيز تاريخ را به طاق نسيان ميسپاريم، گذشته را چراغ راه آينده نميكنيم و ايوان مدائن را آيينه عبرت نميسازيم.
اتفاقا واقعه دردناك فرو ريختن ساختمان پلاسكو كه موجب مرگ شماري از عزيزترين و شريفترين خدمتگزاران صادق و جاننثار مردم شد، از جهات بسياري حايز اهميت و شايسته يادآوري مكرر است. ما كه معمولا عادت داريم به نظريههاي توطئه پناه ببريم و خطاها و كاهليهاي خود را به گردن زمين و زمان بيندازيم و از زير بار مسووليت شانه خالي كرده، در ماجراي پلاسكو هيچ مستمسكي براي فرافكني و تقصير را به گرده اين و آن انداختن نداشتيم. پلاسكو نتيجه مستقيم و عيني پشتهماندازيها و بيكفايتيها و تنبليها و بيتوجهيهاي ما بود. در به وقوع پيوستن آن هم تنها يك گروه و يك دسته و يك جريان نقش نداشتند، تقريبا همه ما مسوول بر افروختن آتشي شديم كه دودش به چشم همهمان رفت. ديگر نه اين آسمان بود كه بارانش را چون سيلاب بر خانهها و كاشانههاي ما روانه سازد و نه اين زمين بود كه به ناگهان به رعشه بيفتد. سازهاي كه خودمان قريب به پنجاه سال قبل ساخته بوديم، بر اثر بيتوجهي و مراقبت نكردن، دچار آتشسوزي شد و از آنجا كه در طول سالهاي متمادي، به آن رسيدگي نشده بود، خيلي راحت و از درون فرو ريخت.
اكنون بر ماست كه هر سال اين واقعه تلخ و دهشتناك را به خاطر بياوريم، نه فقط براي اداي دين به خانوادههاي داغديدهاي كه عزيزانشان را از دست دادند، نه فقط براي تذكر به مسوولان كه به فكر همه كارگران و مالباختگاني كه بر خاكستر پلاسكو نشستند، نه فقط براي اينكه به نسلهاي بعدي خاطرنشان كنيم كه ما آدمهايي فراموشكار و بيمبالات نيستيم، بلكه به اين دليل مهم كه پلاسكو سرشت نماي بخشي از هويت ماست و با يادآوري خاطره آن دستكم در پيش چشم داشته باشيم تا زماني كه غيرمسوولانه روي خاك راه برويم، از زمين و آسمان برايمان ميبارد و قصه پر غصه هميشه همان تكرار ميشود.