سيدمحمدبهشتي از آنچه به عنوان پهنه رودكي توصيف ميشود، گفت:
روياي محلهاي از موسيقي و تئاتر
گروه اجتماعي
از شمال: خيابان انقلاب، از جنوب: خيابان نوفل لوشاتو، از شرق: خيابان حافظ و از غرب: خيابان وليعصر. اين چهار ضلع، روي كاغذ پهنه رودكي در شهر تهران را در بر ميگيرند؛ جايي كه قرار است با هدف احيا و ايجاد فضاهاي فرهنگي و هنري قابل دسترس براي شهروندان، محل اجراي طرح فرهنگي پهنه رودكي شود. محلهاي كه فخرش حضور تئاتر شهر، تالار رودكي و تالار وحدت است. سيد محمد بهشتي، عضو شوراي عالي ميراث فرهنگي در گفتوگو با «اعتماد» تصويري ميدهد از معنايي كه در زير اين نام قرار دارد و به قول او «رويايي» كه اين طرح براساس آن تعريف شده است؛ روياي محلهاي از موسيقي و تئاتر. حال اينكه اين رويا چقدر ممكن است تبديل به دغدغهاي براي ساكنان محله رودكي شود يا چقدر ممكن است از روي كاغذ به خيابانهاي تهران برسد، نكاتي هستند كه در اين گفتوگو در موردشان بيشتر توضيح داده است.
وقتي در مورد طرح پهنه فرهنگي رودكي صحبت ميكنيم و آنچه قرار است در محدوده مشخص شده انجام شود، به صورت روشن و عملي داريم در مورد اجراي چه طرحي حرف ميزنيم؟
سال 1386 طرح جامع فضاي فرهنگي تهران به عنوان يكي از طرحهاي موضوعي طرح جامع تهران انجام شد و در آن 14 پهنه، بنا بر استعدادهايي كه داشتند به عنوان نمونه به شهرداري معرفي شده بود، از جمله آنها يكي پهنه رودكي بود كه بنا بر سابقه تاريخي و ظرفيتهايي كه در آنجا وجود داشت قرار شد به عنوان پهنه موسيقي و نمايش در نظر گرفته شود تا در مقياس ملي تبديل به فضاي شهري سرزندهاي شود. با توجه به وجود تالار رودكي، تالار وحدت و تئاتر شهر اين منطقه استعداد فوقالعاده زيادي براي اين امر دارد. در واقع پيشنهاد اين است كه به عنوان يك فضاي سرزنده شهري براي اين پهنه برنامهريزي شود و بحث پروژه مطرح نيست. بحث اصلي برنامهريزي فاز به فاز فعاليتهايي است كه بايد شرايط اجراي آنها فراهم شود تا يك زندگي شهري را به جريان بيندازد. منظور از اين زندگي هم فقط داخل پلاكهاي ساختماني نيست بلكه خيابانها و كوچهها و گذرها هم مد نظر هستند. با چنين رويا و چشماندازي در حال برنامهريزي هستند. اصولا همه فعاليتهايي كه مرتبط با نمايش و موسيقي هستند جنبه شهريشان هم قرار است مد نظر قرار بگيرد. مثلا در چرخه موسيقي فقط يك موضوع نوازندگي است، يكي ديگر ساخت و فروش ساز است، كتابخانه تخصصي موسيقي است، موزه يا پاتوقها و اقامتگاههايي براي نوازندگان و موسيقيداناني كه از داخل و خارج از كشور به اين مركز ميآيند. يك بخش ديگر اين است كه اين فعاليتها حتما بايد به بيرون از پلاكهاي ساختماني نشت پيدا كنند و شاهد زندگي شهري آن باشيم. در نظر بگيريد بازارها چگونهاند؟ محلهايي هستند كه فعاليتهاي مبني بر دادوستد در آنها اتفاق ميافتد اما وقتي در محور بازار حركت ميكنيد، آدمهايي را ميبينيد كه دارند پرسه ميزنند، تماشا ميكنند، معاشرت دارند. اين طرح هم در پي به وجود آوردن اين عرصههاي عمومي است.
وقتي نام طرحي مبتني بر يك محله به ميان ميآيد دغدغههايي هم مطرح ميشود. همين چند روز پيش پروندهاي در مورد وضعيت محلهها و ساكنان اطراف دانشگاه تهران منتشر كرديم. اين طرح هم با نام ساماندهي دانشگاه تهران و ايجاد شهر دانش وعدههايي داده اما در عمل سالهاست كه ساكنان محله را به خاطر طرحهاي توسعهاي دانشگاه دچار مشكلات فراوان حقوقي كرده است. وقتي صحبت از پاتوق و مراكز فرهنگي ميكنيم حتما در پياش ممكن است موضوع تغيير كاربري هم پيش آيد كه نگراني ساكنان محله را با خود دارد. چقدر فكر ميكنيد اين طرح با آنچه در حوالي دانشگاه تهران رخ داد قابل مقايسه است؟
من صورت مساله اين دو را متفاوت ميدانم اما خب دغدغهاي كه ميفرماييد، دغدغه بسيار مهمي است. مهمترين ثروتي كه در آن محيط وجود دارد، ساكنان اصيل محله هستند و سابقه سكونت طولاني در اين محدوده را دارند. يعني آسايش آنها و همراهي آنها در واقع در اين برنامه حكم حق وتو را دارد. اما اين را هم در نظر داشته باشيد كه تعداد زيادي از اين ساختمانها در حال حاضر متروك است و سالها است طرد شدهاند. تعداد قابل توجهي از آنها ساختمانهايي هستند كه عمر سكونت در آنها بسيار كوتاه است و با اين وجود باز هم ميگويم ساكنان با عمر طولاني سكونت، سرمايه اصلي اين محله هستند و اگر آب در دلشان تكان بخورد يعني اين طرح اشتباه است. در مورد دانشگاه تهران مساله چيز ديگري است. دانشگاه تهران از ابتدا و با همكاري شهرداري و دانشگاه تهران و زماني كه مرحوم دكتر حبيبي آن را پيش ميبرد قرار بود در واقع ساماندهي محله پيرامون دانشگاه باشد و نه طرح توسعه دانشگاه و اين محله به يك محله دانشگاهي تبديل شود، مثل آنچه در اطراف دانشگاههاي آكسفورد و كمبريج وجود دارد يعني اين امر در جاهاي ديگر دنيا سابقه دارد؛ محلههايي هستند كه در آنها سكونت دارند، زندگي جريان دارد و قرار نيست در آنها تخريب و نوسازي صورت گيرد. تمام تلاش اين بود كه محيط دانشگاه تهران مشمول رفتاري كه در باقي شهر داشت صورت ميگرفت و آن بلندمرتبهسازيها نشود. اما متاسفانه شاهد بوديم كساني اين فكر را بردند به سمت طرح توسعه دانشگاه تهران كه انحراف بزرگي بود و هنوز هم سر آن دعواست. الان وزارت راه و شهرسازي مخالف اين فكر است در صورتي كه ظاهرا معاونت حقوقي رياستجمهوري حق را به دانشگاه داده است و من نميدانم اصلا اين معاونت كه مرجع تخصصي موضوع نيست چطور ميتواند چنين تصميمي بگيرد. با اينكه به هر حال در آن موضوع انحراف صورت گرفت اما ميخواهم بگويم در پهنه رودكي كه دانشگاه تهراني وجود ندارد كه بخواهد محله را به چشم ضميمه خود ببيند. در اين محله مردم هستند و شهرداري هم قرار نيست سرمايهگذاري خاصي در پلاكها و واحدها انجام دهد و خود مردم بيشتر بايد وارد عمل شوند. شهرداري تنها در مورد مشاعات شهري كه بايد در آنها فعاليت فرهنگي و هنري شود ورود و سرمايهگذاري كند.
در مورد پهنه رودكي روي كاغذ ميتوان برنامهريزيهاي فرهنگي و هنري كرد در صورتي كه خود ساختمان و محوطه تئاتر شهر انگار در تمام اين سالها محل مناقشه بوده، از ساخت بناي مسجد در حريم تئاتر شهر تا برپايي غرفههاي آشفروشي به مناسبتهاي مختلف و البته حضور هميشگي بساط دستفروشان. انگار قرار نيست آن محوطه تنها نماد تئاتر باقي بماند و حتي حريم بصرياش هم نقض ميشود. حالا چطور وقتي همان محدوده را نميتوانند مديريت كنند ميشود در مقياس بزرگتر به اجراي اين طرح اميد داشت؟
شهرداري تهران وظيفه دارد همه شهر تهران را اداره كند. اينكه بگوييم تو كه محدوده اطراف تئاتر شهر را هم نميتواني اداره كني به نظرم بيتوجهي به اين موضوع است كه ما در مديريت شهري شاهد يك حركت پاندولي هستيم؛ حركتي كه ما را به سوي رويكردهاي سياسي و از طرفي به سمت رويكردهاي فرهنگي سوق ميدهد. طرحي كه دارد كار ميشود جنبه فرهنگي را مد نظر دارد اما در مملكت ما چه موضوعي مصون از فشار اهرمهاي سياسي است؟ در اين كشاكش كه نميتوان بيكار ماند، بايد كاري كرد. در اين طرح اگر شهرداري از جانب سرمايه اجتماعي پشتيباني شود ديگر آنها زورشان نميرسد كه مانع تبديل اين محله به يك محيط سرزنده شهري، آن هم با اين تم شوند. البته قطعا آنها هم بيكار نميمانند، فشار خواهند آورد اما به دليل فشارها نميتوانيد كار را زمين بگذاريد. يعني بايد حواسمان باشد كه بالاخره داريم در اين شهر زندگي ميكنيم.
شايد بخشي از بيكار ننشستن اين باشد كه جداي از اين طرح بايد وارد مذاكره با طرفهايي شد كه ممكن است اين فشارها را وارد كنند.
بله، حتما بايد مذاكره شود. اتفاقا اين جرياني كه رويكرد فرهنگي و اجتماعي دارد اهل مذاكره است و طرف مقابل است كه گاهي خيلي اهل مذاكره نيست. معمولا اين گفتوگوها صورت ميگيرد و اميدواريم كه مشكلي پيش نيايد.
متاسفانه شاهد بوديم كه كساني اين فكر را بردند به سمت طرح توسعه دانشگاه تهران كه انحراف بزرگي بود و هنوز هم سر آن دعواست. الان وزارت راه و شهرسازي مخالف اين فكر است در صورتي كه ظاهرا معاونت حقوقي رياستجمهوري حق را به دانشگاه داده است و من نميدانم اصلا اين معاونت كه مرجع تخصصي موضوع نيست چطور ميتواند چنين تصميمي بگيرد