بازيگردان اصلي سوريه
رحمان قهرمانپور
در صحنه سوريه، در نهايت اين روسيه است كه كنترل اوضاع را در دست خواهد گرفت. اما در موضوع تقسيم درياي خزر و برخي موضوعات ديگر شاهد آن بوديم كه ديپلماسي روسيه در پارهاي از موارد به شيوه يك گام به جلو، دوگام به عقب است. ولي در نهايت با صبر و حوصله تلاش ميكنند، شرايط را به سمتي سوق دهند كه تبديل به بازيگردان اصلي شوند. در حال حاضر تلقي روسيه از شرايط كنوني اينگونه است كه تركيه نسبت به خروج از ادلب حساسيت دارد بنابراين به يك توافق موقت با تركيه دست پيدا كرد و حتي شاهد آن بوديم كه در توافق كلمه آتشبس نيز به كار برده نشد. اما اين موضوع يك حركت تاكتيكي است. روسيه به دنبال آن است تا بلافاصله پس از فراهم شدن شرايط بار ديگر به اقدامات خود ادامه دهد. كما اينكه شاهد آن بوديم كه در حلب و در مناطق ديگر سوريه نيز همين كار را انجام داد. اين رفتار از سوي روسيه نيز طبيعي است چرا كه احساس ميكند يك قدرت بزرگ است و تركيه يك قدرت متوسط محسوب ميشود. بنابراين روسيه حق خود ميداند كه در صحنه سوريه حرف آخر را بزند. اما بايد در نظر داشت كه روسيه از چند نظر نميخواهد تركيه را از دست بدهد. اين موضوع دلايل متعددي دارد كه تنها به دو موضوع آن ميپردازيم. يك بخش مربوط به مسائل تجاري و اقتصادي است چرا كه دو طرف حدود پنجاه ميليارد دلار توافق تجاري با يكديگر دارند. روسيه در حال ساخت نيروگاههاي هستهاي در تركيه است و روابط تجاري دو طرف نيز رو به گسترش است تا حدي كه اگرچه تركيه با الحاق شبهجزيره كريمه به روسيه مخالف است ولي در عين حال مسكو تلاش كرده اين موضوع بر روابط دو طرف سايه نيندازد. دليل ديگر اين است كه روسيه احساس ميكند اگر تركيه را از خود دور كند، آنكارا هرچه بيشتر به سمت غرب تمايل پيدا خواهد كرد.
در داستان سامانه دفاع موشكيS-400 شاهد آن بوديم كه مساله رابطه تركيه با غرب يك مساله جدي براي مسكو هم از نظر سياسي و هم دفاعي تلقي ميشود. به اين دو دليل عمده ميتوان گفت كه روسيه كجدار و مريز در موضوع سوريه با تركيه برخورد ميكند. اما پس از آنكه شرايط فراهم شود و نگرانيهاي تركيه را برطرف كند لاجرم به سمتي خواهد رفت كه مساله ادلب را حل و فصل كند. از طرفي ديگر اگرچه روسيه و تركيه در ليبي نيز دو قطب روبهروي همديگر هستند اما نميتوان انتظار داشت كه تنش دو طرف از يك حدي فراتر رود و به يك رويارويي جدي برسد زيرا نه تركيه به دنبال درگيري است و نه روسيه؛ در حال حاضر روسيه و تركيه هريك اهداف خاص خود را دارند و در برخي مواقع اين اهداف مشترك است كه نمونه آن را ميتوان در تقابل با غرب ديد چرا كه به نفع هردو است كه قدرت نظامي اروپا تضعيف شود و حضور نظامي امريكا در منطقه نيز كمرنگتر شود. ولي در موضوعاتي نيز تضاد منافع دارند كه يكي از آنها سوريه و ديگري ليبي است. ولي هم روسها و هم تركها نشان دادهاند كه اهل چرخش، تغيير جهت و پراگماتيسم هستند و در شرايط حساس از كوتاه آمدن در مواضع ابايي ندارند. بهطور مثال در داستان ساقط كردن جنگنده روسي توسط تركيه خاطرمان هست كه دو طرف تنش را به اوج رساندند ولي اردوغان سپس به مسكو رفت تا تنشها بالا نگيرد. در موضوع ادلب نيز دوباره شاهد سفر اردوغان به مسكو بوديم. بهرغم اينكه برخي رسانهها تلاش داشتند تا نشان دهند پوتين به نحوي قصد تحقير اردوغان را دارد، اما اين نوع اقدامات نشاندهنده آن است كه هم اردوغان و هم پوتين سياستمداران پراگماتيستي هستند و اصولا رهبران پوپوليست نتيجه گرا هستند و چندان به مسائل ايدئولوژيك پايبند نيستند كه بخواهند برروي آن پافشاري كنند و جنگ را ادامه دهند و موضوع را حيثيتي كنند. اگر به تعداد عملياتهاي تركيه در سوريه نگاه كنيم شاهد آن هستيم كه هيچ كدام بيش از يك تا دو هفته طول نكشيده است زيرا اساسا سياست تركيه اين است كه خود را بيش از اندازه درگير سوريه كند. تنها بخشي از منافع تركيه در خاورميانه تامين ميشود و بخش ديگر آن در مديترانه، بالكان، آسياي مركزي و شمال آفريقاست. از همين رو به نفع تركيه نيست كه خود را در سوريه زمين گير كند و به مدت طولاني درگير شود. در طرف مقابل به نفع روسيه هم نيست كه بخواهد به خاطر سوريه با تركيه وارد جنگ شود. در اين بين نبايد فراموش كرد كه روسيه شايد در شروع با ساير بازيگران در صحنه همكاري كند ولي در ادامه شرايط را به سمتي سوق ميدهد كه تنها خود بازيگر تعيينكننده باشد. در داستان ادلب نيز اين انتظار وجود داشت كه يك نشست سهجانبه برگزار شود و موضوع در قالب آستانه حل و فصل شود. ولي بهرغم توافقي كه در سوچي و كلياتي كه در آستانه بر سر ادلب وجود داشت موضوع حل نشد، اين موضوع نشان ميدهد براي روسيه چارچوبها و قالبها اهميت چنداني ندارد و بيشتر به دنبال نتيجه است. هنگامي كه احساس كرد در چارچوب توافق آستانه نميتواند موضوع ادلب را پيش ببرد، دوجانبه مساله را حل كرد. ايران نيز نسبت به آن اعتراضي نكرد چرا كه فايده چنداني نداشت. شواهد نيز نشان ميدهد سهم بازيگران در سوريه به جز روسيه در حال كاهش است. اما اينكه اين موضوع چه زماني بهطور كامل مشهود شود هنوز جاي بحث دارد.زيرا اين احتمال وجود دارد ايران در يك توافق با روسيه به امتيازاتي در داخل سوريه دست پيدا كند ولي مواضعي كه كرملين اتخاذ كرده نشان ميدهد كه حضور همه نيروهاي خارجي به جز روسيه در داخل سوريه غيرقانوني ميداند و تنها روسيه است كه به دعوت دولت سوريه وارد اين كشور شده است. بنابراين در موعد مناسب روسيه تلاش دارد ساير بازيگران را كنار بگذارد و آن را ميتوان يك روند كلي دانست. اگر ايران بتواند در اين مدت بازي را به سمتي سوق دهد كه به يك توافق و چارچوب با روسيه در سوريه در قالب يك همكاري بلندمدت به خصوص در پروسه سياسي دست پيدا كند، آن زمان ممكن است كه سهم ايران در سوريه حفظ شود و به احتمال زياد ايران نيز همين سياست را دنبال ميكند و با توجه به سرمايهگذاري استراتژيكي كه در سوريه انجام داده، نميخواهد حضورش در سوريه به حداقل برسد و حال بايد ديد كه طرح و نقشه راه ايران براي چنين رويكردي چيست.