با اميد چشم به فرداها داريم
رضا مختارياصفهاني
جشن نوروز بزرگترين جشن و ستايش ايرانيان در بزرگداشت آغاز مهمترين ماهي است كه نويد اعتدال ميدهد؛ اعتدال در تمامي عوالم، اعتدال در روز و شب و اعتدال در هوا:
«اعتدال هواي نوروزي/ راست رو شد به عالمافروزي» (نظامي گنجوي)
شايد به جهت همين اعتدال هواست كه ناصرخسرو نوروز را بر مهرگان ارجحيت ميدهد، با آنكه مهرگان هم جشني مهم براي ايرانيان است:
«نوروز به از مهرگان اگرچه/ هردو، دو زمانند اعتدالي»
اعتدال هواي نوروزي نويد زندگي پس از مردگي و اميد از پي نااميدي است. جهان انساني همچون ديگر جهانها با بهار به زندگاني اميدوار ميشود:
«در زمستانشان اگرچه داد مرگ/ زندهشان كرد از بهار و داد برگ» (مولوي)
بيجهت نيست اولين روز بهار را نوروز خواندهاند كه نويدبخش روز و روزگار نو است؛ نوروزي كه روز خلقت اولين بشر (آدم/ كيومرث) است. نوروز تكرار اين خلقت است در نو به نو شدن انسان و زنده شدن طبيعت. به قول ناصرخسرو قبادياني اين اعتدال در طبيعت، بشارت حياتي نو است:
«چون به نقطه اعتدالي راست گردد روز و شب/ روزگار اين عالم فرتوت را برنا كند»
در نگاه سعدي و حافظ هم اين اعتدال بهار در نسيم نوروزي تجلي مييابد كه چون دم مسيحايي معجزهآساست:
«دم عيسي است پنداري نسيم باد نوروزي/ كه خاك مرده آيد در او روحي و ريحاني» (سعدي)
«هوا مسيحنفس گشت و باد نافهگشاي/ درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد» (حافظ)
از همين رو جاي آن دارد چنين تحولي جشن گرفته شود كه جشن (يسن) نزد ايرانيان همان ستايش يزدان است. انسان ايراني كه در انتظار برآمدن خورشيد از پي بلندترين شب سال (يلدا) در دل سرما جشن برپا ميدارد، چگونه ميتواند در برابر اين نو شدن در هنگامه اعتدال زمين و زمان بيتفاوت بماند؟ اگر يلدا براي ايرانيان پاسداشت اميد و انتظار است، بهار براي آنان ستايشِ برآمدن اميد است از پي سختي و سردي زمستان. پس چون پايان شب سيه، سپيد است و از پي زمستان، بهار است، بايد با اميد و آرزو زيست. با چنين نگاهي، ايرانيان در چهارراه حوادث، با وجود ناملايمات طبيعت، نامراديهاي روزگار و هجومهاي بيشمار همچون سرو راستقامت ايستادهاند. آنان كوير را مسخّر خود ساختهاند و در دل شبهاي آن روياها پرداختهاند. روزگار سخت هم ميگذرد، از همين رو بايد به انتظار روزهاي روشن به جشن نشست؛ جشني در ستايش يزدان، آفريننده بهار. جشن نوروز تنها نويد روزگار خوش نبوده كه نماد مقابله و مقاومت در برابر كژانديشيهايي بوده كه كمر به از ميان برداشتنش بسته بودند. اين جشن اما با تهاجم اقوام بيگانه و حوادث سياسي گونهگون از اين سرزمين رخت برنبست. هر چند در دورههايي سعي شد جشن نوروز را در حد تغيير و تحويل سال تنزل دهند يا حتي بر آن بودند نوروز را در مقابل اعياد ديني قرار دهند، اما اين جشن همچون اعياد ديني آداب خاص خود را دارد. از همين رو بعضي فقيهان با رعايت آدابي چون پوشيدن لباس نو در مقابل برخي همسلكانشان بر جشن نوروز صحه ميگذاشتند. چه جشن نوروز را در جهت صلح و سلامت انسان با خود، همنوعان و جهان بهويژه طبيعت ميديدند. نوروز 99 نيز با مصيبتهايي كه در اين روزها آوار شدهاند، تجربهاي خواهد شد در كنار ديگر تجربههايي كه ايران و ايراني در طول قرنها از سر گذرانده و پشتسر گذاشتهاند. جشن نوروز اما باقي خواهد ماند. يك سال بعد پاي در قرن جديد تقويم جلالي خواهيم گذاشت. يك قرن كهنسالتر خواهيم شد با كاميابيها و ناكاميهايمان. با اين همه، با اميد چشم به فرداها داريم.