• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4612 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۸ اسفند

صابون عشق

غلامرضا امامي

با صابون عشق دست‌ها و دل‌ها را بشوييم. بهار آمده است. در حصري خودخواسته و خودساخته امسال صداي بهار را مي‌شنويم. برنايي كه با جامه‌اي سبز و سنبلي به دست جهان را به شادي نويد مي‌دهد. يلدا گذشت. سياه‌ترين و درازترين شب سال. در سفرنامه‌هاي سياحان ايتاليايي كه سالياني بيش بر كشور ما گذر كرد‌ه‌اند، مي‌خواندم كه نياكان ما در شب يلدا در دامنه دماوند گرد مي‌آمدند، بر طبل‌ها مي‌كوبيدند و پايكوبان با هم سرود زندگي را سر مي‌دادند تا بامدادان كه خورشيد برآيد و نور بپراكند. مادران و پدران ما در يلدا دل به تاريكي و نوميدي ندادند، از ترس نترسيدند و به دادگري باور داشتند. با همه سختي‌هاي زمستان گرد هم مي‌آمدند‌، با دور هم نشستن‌ها و شب‌چره‌ها و پراكندن شادي و مهرباني تا روز آغازين بهار. تا نوروز، تا برابري شب و روز، تا دادگري، تا رها شدن از غم شب‌هاي سرد و روزهاي سخت صعب. خانه‌ها را خانه‌تكاني مي‌كردند و مقدم عمو نوروز را گرامي مي‌داشتند. حالا با آمدن بهار نمي‌خواهيم و نمي‌توانيم از خانه خارج شويم. اما از پنجره درخت زيباي گيلاس را مي‌بينيم كه جامه‌اي سبز به تن كرده است و شكوفه‌اي سپيد به بر. سحرگاهان چكاوك‌ها مي‌خوانند. نسيمي خوش در هوا مي‌وزد و بشارت بهار جانت را شادان مي‌سازد. سال‌ها پيش در رم‌، در انباري كوچك ما، پسرم اميد رفت كه چيزي بياورد، با خوشحالي با چشماني كه از شوق مي‌درخشيد در دستش پيازچه‌اي بود. رو كرد به پسر ديگرم نويد و به من و مادرش گفت در كم نوري و سياهي انباري بوي خوشي به مشامم خورد‌، ديدم كه در گوشه انباري پيازچه سنبل ما جوانه زده، بابا بهار آمده است و من در انديشه فرو رفتم، هيچ ‌بندي و هيچ بندي نمي‌تواند عمو نوروز و بهار را از آمدن بازدارد.
هيچ فرماني نمي‌تواند رود را از رفتن‌، بلبلان را از خواندن،‌ دل را از دوستي و عشق،‌ مغز را از انديشه  بازدارد. بهار مي‌آيد و نغمه آزادي را سر مي‌دهد،‌ حكم ازلي اين است.
بر خود باليدم كه زيباترين مفهوم تقويم تاريخي، تقويم ايراني است. اولين روز سال. اولين روز بهار. يعني اگر در جزيره‌اي دوردست هم باشيد و از وسايل ارتباط جمعي، بركنار، نه راديويي باشد و نه تلويزيوني، نه صداوسيمايي، نه روزنامه و مجله‌اي، نه ديگر وسايل ارتباط جمعي بي‌فيلتر و با فيلتري، نه اينستاگرام و تلگرام و توييتري. باز با چشمانت بهار را مي‌بيني و نويد شادي جهان را با گوش جانت مي‌‌شنوي. اما امسال كه زمستان سرد و چه سال بدي را پشت سر گذاشتيم، با همه رنج‌ها و غم‌ها و دردها كه مي‌دانيد و مي‌دانيم، بهار آمده است، چه بهاري! هيولاي پر فر و كر كرونا با جهان به نبرد برخاسته با انسان، هيچ مرزي را نمي‌شناسد. به گمانم كرونا ويروس «نفرت» است. در هوا از ميان مي‌رود اما بر پوست مي‌نشيند، بر همه پوست‌ها، اگر پوست ديگر پلي نباشد پس از چند ساعت مي‌ميرد، اگر بر پوستي نشست با صابون عشق نابود مي‌شود. به نبرد با اين هيولاي نفرت برخيزيم و دست و ديده را بشوييم.
عشق آمدني است و نفرت در زمان در دل‌مان تلنبار مي‌شود. در اين نبرد بي‌امان با سلاح صلح و دوستي و مهر به پا خيزيم. لختي هم به خود بينديشيم‌، روياروي آينه در خانه‌هاي بسته خود را ببينيم، بزداييم كينه‌ها را. حال همسايه‌ها‌، همكارها، همدلان و همراهان را بپرسيم و بيش از همه حال خودمان را. گاه مي‌شود با سخني مهرآميز‌، با تلفني شورانگيز، شور زندگي را در جان برافروخت. در خانه نشسته‌اي، دوستي ايتاليايي از ايتاليا حالت را مي‌پرسد و برايت ويديويي كوتاه مي‌فرستد كه آنان در قرنطينه‌اي همگاني به سر مي‌برند، اما همچون بهاران از خانه‌ها بيرون آمده‌اند و در پنجره‌ها همه با هم سرود شادي را سر مي‌دهند. دوستي ديگر از آن سوي جهان پيامي مي‌فرستد و حال و احوال مي‌كند. خويشاوندي توصيه مي‌كند به صحت و سلامت و در فضاهاي مجازي كسي بذر بنفشه تجويز مي‌كند. درها بسته است، جاده‌ها خسته، اما در دل را بگشاييم به نور‌، به شادي، به مهر. حال آن دستفروش را بپرسيم كه در اين روزگار چه مي‌كند و بر آن كارگر افغان دور از ميهن و سرزمين چه مي‌گذرد؟ چه سود كه خوش باشيم اما دل‌هايي بلرزد، سفره‌هايي خالي باشد. شرم چشم پدران را بر سفره‌هاي خالي از ياد نبريم و سيماي پاك مادران را در غم نداري فراموش نكنيم. خانه دل‌مان را تميز كنيم از هيولاي نفرت و با عشق مقدم بهار را گرامي داريم. در تونل سياه زمان نوري مي‌بينيم، ما به نور نزديكيم اگر بخواهيم. در اين روزها و در اين شب‌ها دل‌ها، دست‌ها و ديدگان را بشوييم:
چشم‌ها را بايد شست
 جور ديگر بايد ديد
واژه‌ها را بايد شست
واژه بايد خود باد
واژه بايد خود باران باشد
 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون