اشكها بر «كرونا»
آلبرت كوچويي
در يكي از روزهاي دوازدهگانه جشنواره اكيتو در كاخ امپراتوري آن سوتر از دروازه قد كشيده ايشتار در معبد بزرگ، امپراتور در برابر كاهن اعظم زانو زده است. كاهن سيلياي محكم بر گونه امپراتور ميزند، اگر اشك از چشم امپراتور جاري شد، سالي پر بار در پيش خواهد بود. اين آغاز سال باستاني آشوري است. شانه به شانه نوروز باستاني. از عجيب روزگار نيست. در عصر باستان، آيينها در اين سوي جهان، يكي بودند، برترين آنها، همين نوروز بود. عيلاميان، سومريان و آشوريان، آنها را با همان حال و هواي سبز بهاري جشن ميگرفتند. اكنون سال باستاني آشوري 6670 است. آييني در 12 روز، هر روز به رنگي، روز پاكي در كنار دجله و فرات، همايش خدايان افسانهاي.
در گذر از دروازه سر به فلك كشيده ايشتار، آن سوتر برج بابل كه سر به آسمان ميساييد. گذر پيكرهاي نبو، انليل، ايشتار، مردوك و... بر قايقهاي روان بر دجله و فرات. ناپديد شدن امپراتور در روز پاياني و بر تخت نشستن امپراتورهاي دروغين، در يك روز با سيطره دروغ و هياهوي هرج و مرج دروغين. در جشنواره نيسان، ايشتار، الهه عشق و باروري، از دنياي زيرين به در آمده و سبزه و زندگي را بر زمين رهاورد دارد. كه نوروز هم چنين است، آغاز حكومت دوباره سرزندگي و سرسبزي و طراوت بهاري. با آمدن مسيحيت و پذيرش آن از سوي آشوريان عيد قيام عيسي مسيح هم در همين آغاز بهاران است.
قيام، رستاخيز و صعود به آسمان شكافتن سنگ سرسخت اسارت بر زمين و شكستن تخم مرغها، نمادي بر اين برخاست و قيام و در هم شكستن است. نوروز باستان در بهاران، آغاز سر برآوردن طبيعت و سرسبزي از دل زمين است، همچنان كه يلدا و تموز به باور ايرانيان و آشوريان باستان، نماد و نمايانگر به خواب رفتن طبيعت در دنياي زيرين است. خداي تموز به دنياي مردگان در دنياي زيرين ميرود نزد ارشكيگال، الهه آن جهان، خواهر ايشتار، الهه عشق و باروري، زمستان است و خاموشي تا بهار سرسبزي و سر زندگي. نمادي براي رستاخيز، نويد زندگي ديگر بار انسان و طبيعت.
سرزندگي، زايش، ميلاد و تولدي ديگر... همه اين آيينها به گونهاي نويدبخش بودند و انسانها، هزارهها با آن زيستهاند. آيينهاي آب ريزان، در عصر باستان، در ايران و نوسرديل در آشور باستان، با پاشيدن آب بر زمين خشك و آدمهاي دلسرد، در پايان تابستان، خود به گونهاي بدرقهاي براي سرسبزي و سرزندگي در طبيعتي است كه به خواب زمستاني ميرود، تا زايشي ديگر بار و رويش زندگي بر زمين. آيينهايي براي نويد و اميد و زندگي ديگر بار. اشكهايمان با كرونا و بر آن در نوروز و نيسان، بدرقه غم و دلتنگيها باشد.