آرزوهاي بهارانه
فريدون مجلسي
هميشه با رسيدن نوروز فكر ميكردم روزي نو آغاز و حسابي تازه گشوده ميشود. چند روز پيش هنگام قدم زدن درختهاي گوجه را ديدم كه شكوفههاي سفيدشان باز شده بود. امروز شكوفههاي صورتي درخت زردآلوي همسايه باز شده و گلبرگ شكوفههاي گوجه مثل برف زمين را پوشانده بود. از خودم پرسيدم آيا هنوز هم با نوروز ميتوان به اميد روزي نو بود؟ آيا ميشود اميدوار بود كه اين سال با آن اخم به درازا كشيده كه با سيلي ويرانگر آغاز شد و ماجراها و ماجراجوييهاي مصيبتبار ديگري را پشت سر گذاشته و اكنون، در پايان به اين بيماري خبيث رسيده است، با لبخندي به نوروز، روزي نو را نويد دهد؟ گويي درختها اميدوارتر هستند. زمستاني پرآب را پشت سر گذاشتهاند و شكوفههاي بيشتري به بار آوردهاند. آيا اين شكوفهها به ميوه هم مينشينند. آيا يكي از آن سرماهاي بيهنگام در انتظارشان نيست كه اميد آنها را هم بخشكاند و اميد ما را از برخورداري از آن نوميد كند، قرنطينه باز شود و آزادانه دوستان را ببينيم و گردش كنيم و دلخوش و شاد باشيم؟ بيشتر به آنهايي ميانديشم كه نانشان را روز به روز به دست ميآورند. به دستفروشان و منظره غمانگيز كارگران ميداني ميانديشم كه گاهي با تيشهاي و مالهاي و ترازي و گاه با اره و رندهاي به نشانه كاري كه از آنان بر ميآيد و گاه بدون هيچ ابزاري صف ميكشند كه شايد يكي، دو روز به كار گرفته شوند و نانشان تامين باشد و اكنون آن اميد را هم ندارند. اين انديشه و اميد به شكوفههاي نوروزي موجب روييدن جوانهاي آرزوانديشانهاي در خيالم ميشود. در كشوري زيبا و ثروتمند، با كوهها و رودها و جنگلها و درهها و كويرهاي بيپايان. با درياهاي بزرگ در مركز جهان. با راهها و راهآهنها و كارخانههاي زيربنايي مناسب با بزرگترين منابع انرژي فسيلي در جهان و با هزاران برنامه كه تواني بيش از به اشتغال و كار گماردن همه جوانان در چنته دارد. رودخانههايي كه در مهار سيلهاي فصلي آنها اهمال شده و بايد ديوارهسازي شوند. با خانههاي ايمن بسياري كه با معيارهاي مناسب با ثروت ملي و در شأن صاحبان آن بايد ساخته شود. با هزاران كارگاه و كارخانهاي كه بايد نيازهاي ساختماني و تعمير و تجهيز مناسب 15 ميليون خانه را فراهم كنند. با نفت و گاز و باد و آفتابي كه بايد انرژي لازم براي گرم كردن و سرد كردن و راهاندازي ماشين صنعتي كشور را فراهم كنند. كارخانههاي پتروشيمي و برق و سيمان و فولاد و آلومينيوم و مس و سرب و روي و طلا متكي به معادن پايانناپذير براي رفع نيازهاي داخل و بازارهاي جهاني، با كارخانههاي بزرگ ريلسازي و واگنسازي و لكوموتيوسازي كه بتوان نياز هزاران كيلومتر خطوط آهن و متروها و ترامواهاي شهري را تامين كرد، با دستگاههاي بزرگ آب شيرينكن خورشيدي و شيوههاي ديگر كه آب دريا را براي نوار ساحلي خليجفارس و درياي عمان شيرينسازي كند و تا عمق بيش از صد كيلومتري ساحل با تاسيسات بزرگ كشاورزي گلخانهاي و صنايع دام و طيور وابسته به آنها و با اشتغال هزاران جوان فرهيخته و كارشناس ساكن در خوشههاي شهري با ارايه خدمات آموزشي و بهداشتي و فرهنگي و اداري مورد نياز خانوادههاي آنان بتوانند نيازهاي غذايي ميليونها نفر را تامين كنند. با تاسيسات تصفيه و بازيافت آبهاي شهري، با مراكز بزرگ تفريحي زمستاني و تابستاني و مراكز فرهنگي و هنري، با دانشگاههايي كه بتوانند پاسخگوي نيازهاي آموزشي و بهداشتي و تخصصي و كارگرداني اين همه برنامههاي توسعه باشند كه با تبديل سرمايه نفتي و سرمايههاي ديگر انساني و طبيعي به سرمايههاي پايدار براي نسلهاي آينده، كشوري مرفه در سازگاري و زندگي همراه با صلح و صفا با همسايگان و كشورهاي دور و نزديك، منادي صلح باشند. با جامعهاي رها از بيم و هراس و التهاب و تهديد كه با ثروت خود بتواند از جهان بخرد و به جهان بفروشد. به جهان سفر كند و ميزبان جهانيان باشد. درها به رويش گشوده و درهايش به روي جهان گشوده باشد. مردم از ايمني نسبت به حال و آينده و بهرهمندي از آموزش و بهداشت و برآوردن نيازهاي پيري و از كارافتادگي خود اطمينان و آرامش داشته تا از احترام ديگران برخوردار باشند و با اتكا به قدرت ناشي از توسعه صنعتي و بنيه مالي خود از تهديد خارجي ايمن باشد و همسايگان و جهانيان نيز از او احساس ايمني كنند. به كه چه بهار پرشكوفه و اميدبخشي خواهد بود. بهاري كه مصالح انساني و طبيعي و ابزارش آماده است و فكر و انديشهاي توانا و آرزومندي بايد كه اين روياي بهاري را برآورده كند.