• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4612 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۸ اسفند

بوی بهارِ نازنین

جواد طوسی

دلم می‌خواهد وداع با این سال تلخ و پرحادثه و رفتن به پیشواز سال نو با ذکر خیری از یک همکار نازنین و آن روحیه مقاوم و اراده خلل‌ناپذیرش همراه باشد. «نازنین متین‌نیا» فراتر از مدیریت اجرایی صفحه آخر روزنامه اعتماد، یک دوست صمیمیِ بی‌‌غل و غش بوده و هست. در طول همکاریِ هرازگاهم با او در روزنامه، به مفهومی متفاوت از ژورنالیسم رسیدم. نازنین با رفتار و حس همدلانه‌اش نشان داد که فارغ از سن و سال می‌توان در نقطه‌ای تفاهم یافته، یک حضور موثر فرهنگی و پرانگیزه داشت. او بدون آنکه شماری از نویسندگان این صفحه را دیده باشد، دورادور براساس شناختی که از نگاه و سلیقه و دیدگاه‌شان پیدا کرده بود، به آنها پیشنهاد نوشتن مطلبی به مناسبت‌های مختلف می‌داد. هرگاه در ارسال یادداشت هفتگی‌ام وقفه ایجاد می‌شد، با تماس تلفنی گرم و صمیمانه‌اش مجابم می‌کرد تا چیزی بنویسم. در قبال حذف و جرح و تعدیل اجتناب‌ناپذیر بعضی مطالب از سوی سردبیر و دیگر افراد تصمیم‌‌گیرنده روزنامه نیز خودش به عنوان مسوول این صفحه، حسابی دمغ می‌شد. این حضور پُرمهر و پیگیر، به یکی از خصایص والا و ارزشمند او تبدیل شده بود که گاهی اوقات در اوج بی‌انگیزگی و بی‌حوصلگی مرا سرذوق می‌آورد و زمینه‌‌‌ساز نوشتن مطلبی می‌شد.  خبر ناگوار دست و پنجه نرم کردن نازنین  با بیماری سرطان، بُهت‌زده‌ام کرد. دختری با آن همه انرژی و روحیه و سرزندگی، چه نسبتی با این بیماری دارد؟ او همواره در بدترین شرایط روحی با موجِ مثبتش، برایم یک عامل روحیه‌دهنده بود. حالا این الگوی ستودنی جلوتر از آنکه امثال منِ آشفته حال و پریشان احوال به او روحیه و دلداری بدهیم، خودش گزارش کارِ مرحله به مرحله وضعیت بالینی‌اش را با دغدغه‌های ذهنی و تشویش درونی این روزهایش در قالب یادداشت‌های یومیه برای ما در «صفحه آخر» که گرداننده آن بوده، می‌نویسد و همچنان نشان می‌دهد که یک نمونه بی‌نظیر در اعتماد به نفس و مقاوم بودن و امید داشتن به زندگی است.  نازنین والاتر و پرانگیزه‌تر از آن است که  نسبت به اوحسی دلسوزانه داشته باشیم. زنی در اوج شادابی و طراوت و زایش فرهنگی وقتی با چنین بحرانی روبه‌رو می‌شود به جای آنکه به‌هم بریزد و منزوی شود و خودش را ببازد، واقع‌بینانه با این قضیه کنار آمده و در کنار مقاومت و همراهی با سیکل فرسایشی مداوا و توضیح و تشریحِ مکتوبِ بی‌حوصلگی‌ها و استیصال و تحمل درد و رنج این روزهایش، اسباب و لوازمِ هویت دادنِ هرچه بهتر به روزمرّگی این دوران خود را فراهم ساخته است‌. معتقدم که هیچ‌کس نمی‌تواند از کنار گود درمورد اشخاصی در این موقعیت جسمی و روحی قضاوت کند و برای‌شان نسخه بپیچد و تکیه‌‌گاه‌های فرضی و معنوی خلق کند، به‌ویژه اگر آدمی حساس در ساحت فرهنگ و هنر باشی، به مراتب بیشتر از یک انسان عامی از خود واکنش‌های غیرقابل پیش‌بینی و بعضا تراژیک نشان می‌دهی. احساس پوچی و بی‌معنایی و عذاب نسبت به زندگی و ادامه حیات از سوی نویسنده بدبین یا واقع‌بینی چون صادق هدایت یا فیلمسازی در دوران کهولت و اوج تنهایی مانند ماریومونیچلی و نویسنده‌ای روبه‌رو شده با یک بیماری سخت همچون غزاله علیزاده، واکنش‌های مشترکی را
در هم‌آغوشی با مرگ موجب می‌شود. اما کلنجار و استقامت و ذکر مصیبت و امیدِ آمیخته با رنجِ همکاری که خنده از لبانش در عکس‌های پروفایلش نمی‌افتد، شمایل غریبی را در ذهن ما مجسم می‌کند که گویی سایه روشن این روزگار و نسلی است که با کوله‌باری از مصايب و ناملایمات نمی‌خواهد وا بدهد و سرسختانه به ما یادآور می‌شود که چاره‌ای به جز امید و تحمل و طاقت نداریم.
در این آخرین روزهای فصلِ تلخکامی‌ها می‌خواهم به عزیزی چون نازنین متین‌نیا اقتدا و با او از درد و رنج و دلهره و اضطراب وویروس‌های مرگبار عبور کنم و به بهاری پُر امید وزندگی بخش که با سبزی و خرمی و شادابی گره خورده دل بسپارم. سرت سلامت، بانوی شهر خاکستری. در غیبت کوتاهت، این نوشته را به حسابِ بهاریه ای بگذار برای یک دوست نازنین. می‌دانم که باز می‌آیی و به ما خسته دلان از روزها و فردایی بهتر خواهی گفت. «صفحه آخر» روزنامه، بی‌تابانه انتظارت را می‌کشد تا باز میزبان‌مان باشی. لبخند دوباره‌ات را به زندگی در آستانه بهاری دیگر آرزومندیم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون