پراكندهگوييهاي كرونايي
كاوه گرايلي
۱. موجودي نامرئي به سرعت جهان را تسخير كرده؛ از انظار، غايب اما در اذهان، همه جا حاضر است. سرعت زندگي ما را بهشدت آهسته، اما شتاب تغييرات جهان را مضاعف كرده است. اين موجود ناشناخته و ناديده، شناخت و ديد بشر را نسبت به جهان به چالش كشيده و با تغييرات سريع و عدمقطعيتها و گنگي ما، فهم جهان را دشوارتر كرده است.
۲. برخلاف تصورات قبلي از نحوه بروز آشوب جهاني، چيزي كه نظم دنيا را مختل كرده است نه همراه با ازدحام، هياهو و هرج و مرج كه منجر به نوعي سوت و كوري، سكوت و خلوت شده است. در واقع آنچه آرامش انسانها را بر هم زده، آرامشي گسترده را در سطح اماكن جهان ايجاد كرده است.
۳. اين موجود ناديده، هستترين ناديده تاريخ (مرگ) را در سراسر جغرافيا احضار كرده است. هراس از مرگ، انسانها را دههزار سال پس از يكجانشيني، خانهنشين كرده و خانهنشيني انسانها از ترس مرگ، زندگي را به طبيعت بازگردانده است. طبيعت نشان داد به محافظت ما نيازي ندارد؛ فقط كافي است كمي آرام بگيريم. آنچه ما حفاظت از محيط زيست ميناميم، حفاظت از امكان زيست خود ما در برابر اقدامات خود ما انسانهاست.
۴. با تعويق دارو و واكسن به آينده نامعلوم، تنها اميد براي دفع كرونا، گرم شدن هوا بود اما كمي بعد نه تنها اين احتمال رد شد كه حالا مساعد شدن هواي شهرها، مردمِ زمستانديده را به شكستن قرنطينه و خروج از خانهها وسوسه ميكند. گرما ناگهان از مقام منجي به متهم اشاعه بيماري بدل شده است. شايد هم طبيعت دارد با دلبري آخرين حربههاي خود را براي رهايي از شرّ اين گونه پرهياهو و پردردسر روي زمين به كار ميگيرد.
۵. اگر ميخواهي مراقب خود باشي، بايد مراقب ديگران باشي تا زنجيره انتقال ويروس شكسته شود و اگر ميخواهي مراقب ديگران باشي بايد مراقب خود باشي تا بيماري را به آنها منتقل نكني. براي گذار به سلامتي، ضمن آنكه بايد از بدن ديگران «دوري» كني اما بايد با «نزديكي» ذهني و احساسي، همبستگي با ديگران را افزايش دهي و جان ديگري و خود را يكي بداني. اكنون مرز «خود» با «ديگري» همانقدر كه پررنگ شده، رنگ باخته است.
۶. وقتي نميتواني ديگري را از نزديك ببيني، چندان تفاوتي ندارد كه او يك خيابان دورتر باشد يا يك قاره. فاصله فيزيكي (دوري و نزديكي) سوژه نسبت به ديگري، زماني معنا مييابد كه سوژه امكان جابهجايي داشته باشد. در غير اين صورت فاصله، ۰ و ۱ است؛ يا اينجا هستي يا نه. ضمناً اين موقعيت مشترك و خانهنشيني جهاني، علاوه بر احساس نزديكي ميان دورها، امكان و ضرورت ارتباط تصويري مجازي ميان آنها را بيشتر كرده و ضمناً عدم امكان ديدار رو در رو منجر به احساس دوري ميان نزديكها شده است. اينچنين همراه با تزلزل مفهوم فاصله، دورها، نزديك و نزديكها، دور شدهاند.
۷. همزمان با عدم حضور آشنايان در خانههاي يكديگر، با برگزاري كلاسها و جلسات كاري به شكل مجازي و تصويري، حالا براي نخستينبار غريبهها به خانههاي افراد راه يافتهاند.
۸. با حضور سازها و آوازها روي بالكنها و با ضبط و پخش همخواني و همنوازيها در فضاي مجازي، در دوران قرنطينه خانگي در ميان هنرهاي هفتگانه، موسيقي سربلند ظاهر شد. در واقع اكنون، «تنها صداست كه ميرسد.»
۹. از ميان حواس پنجگانه، كاربرد لامسه و بويايي در زندگي روزمره كمتر و كاربرد چشايي و شنوايي بيشتر شده (پناهگاه اصلي اين روزهاي افراد، غذا و موسيقي است.) و بينايي نيز در وضعيتي بينابين است. شايد يك سِرّ افزايش آشپزي و نانپزي اين روزها، تلاشي ناخودآگاه براي جبران و بهكارگيري لامسه است.
۱۰. كرونا روال زندگي را مختل كرد و به هم ريخت اما انسانِ عادتجو حالا كمكم شرايط تازه را به روال عادي زندگي خود بدل كرده است و برخي چنان به شرايط جديد خو كردهاند كه تمايلي به ترك آن ندارند. با استمرار اين وضع اگر مشكلات اقتصادي حاد نشود، چه بسا بازگشت به شرايط پيشاكرونايي براي بعضي به مثابه يك بحران باشد.