يادي از زندهياد محمد زهرايي، مدير نشر كارنامه
در ستايش صبر و عشق و كتاب
احسان رضايي
موجي كه هفته گذشته و بعد از درگذشت استاد نجف دريابندري به راه افتاد، نشان داد كه خوانندگان كتاب در ايران چقدر دقيق هستند و چطور به كار خوب، ارج و احترام ميگذارند. اما جا دارد كه از يك نفر ديگر هم ياد كنيم: از مرحوم محمد زهرايي كه هم ناشر برخي كارهاي دريابندري بود و هم از دوستان صميمي او كه بعد از ابتلاي آقاي مترجم به يك سكته مغزي، از او مراقبت كرد و باعث شد تا عمر كاري دريابندري ادامه پيدا كند. زهرايي در دفتر نشر كارنامه اتاقي به دريابندري داده بود و هر روز او را به اصرار به دفتر ميآورد. اين دفتر كه ميگويم، البته سواي دفترهاي كاري است كه توي ذهنمان داريد. اتاقي را تصور كنيد دورتادورش كتابخانه كه در اين كتابخانه، كتابها و اشياي عتيقه با دقت كنار هم چيده باشند. كف زمين هم كاشيهاي دستساز. چند تنه درخت برشخورده به عنوان ميز توي اتاق باشند و كنارشان صندليهاي راحتي. در عوض نور اتاق خيلي كم است. زهرايي ميگفت «ديدم هم نميتوانم پول آب بدهم، هم پول برق. از باغچه نميتوانستم بگذرم، لامپها را كممصرف كردم.» اين وسواس و رعايت جزييات، در كتابهايي كه مرحوم زهرايي منتشر كرد هم هست. مثلا همين «كتاب مستطاب آشپزي» دريابندري كه اين روزها در موردش زياد شنيدهايد، فقط همين كتاب
200 مرتبه نمونهخواني شده بود. تمام تصاوير مورد استفاده در آن كتاب، يكييكي پخته شده و توي ظرف كشيده و سر ميز چيده شده بود و بعد با مادهاي كه غذا را درخشان ميكرد آغشته شده بود، اما اين ماده سمي بود و آن غذا غيرقابلاستفاده. از خود جناب زهرايي شنيدم كه بعضي غذاها را تا 25بار ساختند و عكس گرفتند و دور ريختند تا به تصوير مطلوب برسند. شمعي را كه روي جلد «حافظ به سعي سايه» تصويرش چاپ شده اختصاصا از آلمان خريدند و آوردند توي يكي از بيابانهاي اطراف تهران، با مراسم خاصي كه نورش از طريق آتش طبيعي تامين ميشد عكس گرفتند. باز از آقاي زهرايي شنيدم كه براي اين كتاب، سايه يك بار زنگ زده به جناب زهرايي و گفته به گمانش در فلان بيت، بهمان قرائت صحيح است ولي هيچ نسخه خطي اين شكل از شعر را ضبط نكرده. زهرايي تا واتيكان رفته است و چهار ماه معطل شده تا دو نسخه خطي ديوان حافظ را فيلم بگيرد كه اتفاقا در هر دو، آن ضبط موردنظر آمده بود. زهرايي براي كتابهايش وقت ميگذاشت. كتاب را دوست داشت. آمادهسازي كتاب در نشر او كه خودش به اصرار اسمش را «كارگاه» ميگذاشت، مضربي از سال بود. مثلا آماده كردن «قبله عالم» عباس امانت با ترجمه كامشاد، 5 سال طول كشيد و «كتاب مستطاب آشپزي» نجف دريابندري، 12 سال. منوچهر انور در مقدمه «عروسكخانه» هنريك ايبسن ماجراي توليد كتابش را تعريف كرده كه او متن را از انگليسي ترجمه كرده و به زهرايي داده. بعد زهرايي ميدهد ترجمه با اصل نروژي اثر مقابله شود، بعد خود زهرايي آن را با يك ترجمه انگليسي ديگر مقابله ميكند، بعد همسر آقاي انور آن را با متن فرانسه مقابله ميكند، بعد آقايان دريابندري، فتحالله مجتبايي و دكتر موحد ترجمه را ميبينند. به قول زهرايي «آن وقت ديگر كتاب آماده بود.» بايد انصاف داد كه بخشي از خاطره خوش ما از آثار دريابندري و ديگران، حاصل دقت و وسواس عجيب و حيرتانگيز زهرايي در كار نشر كتاب و ميزان كمالگرايي اوست. كاش چند ناشر مثل زهرايي داشتيم.