• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4644 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۲ ارديبهشت

يادي از «مهرداد اوستا» كه «ديوان سلمان ساوجي» را در ۲۴ سالگي تصحيح كرد

سراي عمر، سرايي عظيم مختصر است

مجتبي احمدي

 

هفدهم ارديبهشت ‌ماه سال ۱۳۷۰ صفحه شعري به دست در تالار وحدت تهران نشسته بود كه قلبش از حركت ايستاد. زنده‌ياد «مهرداد اوستا» (محمدرضا رحماني‌ياراحمدي) شاعر و پژوهشگري بود كه هم درس الهيات و فلسفه خواند و هم در هواي ادبيات فارسي نفس كشيد. از او، هم مجموعه‌ شعر به يادگار مانده و هم كتاب‌هاي تحقيقي و تاليفي. نخستين كار ادبي‌اش، انتشار ديوان «سلمان ساوجي» بود كه آن را در 24سالگي به سال ۱۳۳۲ تصحيح كرد و براي چاپ به انتشارات زوار سپرد.
مجموعه‌هايي همچون «از كاروان رفته» و «شراب خانگي ترس محتسب خورده» به ما مي‌گويند كه اوستا در قالب‌هاي گوناگون شعري تواناست اما او به قصيده‌سرايي علاقه ويژه‌اي داشت و با سرودن چندين قصيده ارجمند، نامش را در فهرست بلندبالاي قصيده‌سرايان زبان فارسي ثبت كرد؛ قصايدي كه گاهي چنان با تغزل نيز درآميخته‌اند كه لذت شيرين دوگانه‌اي را به روان مخاطب مي‌رسانند:«اي سر زلف گره‌گير پريشاني/ تا به كي با من و دل، سلسله‌جنباني// عشوه را قافله در قافله سرگردان/ فتنه را سلسله در سلسله زنداني// در ترنم ز سرانگشت صبا آرد/ هر خم از هر شكنت، نغمه پنهاني...».
شايد همين قصيده‌دوستي «مهرداد اوستا» بود كه او را در جواني به تصحيح ديوان «سلمان ساوجي» واداشت؛ شاعر بلندآوازه قرن هشتم هجري كه او هم اگرچه دست بلندي در سرودن قالب‌هاي مختلف شعري، خاصه در غزل داشت اما از آخرين نسل قصيده‌سرايان بزرگ ادبيات فارسي بود و به زعم برخي خاتم قصيده‌گويان با قصايدي از اين دست؛ «سراي خانه گيتي كه خانه‌اي دودر است/ در او اساس اقامت منه كه رهگذر است// تو كدخدايي اين خانه مي‌كني، غلطي/ تو را مقام اقامت به خانه دگر است// مجال عمر تو چندان‌كه مي‌شود كمتر/ تو را اميد فزون است و حرص بيشتر است// ...// بناي خاك، بنايي ‌است سخت سست‌نهاد/ سراي عمر، سرايي عظيم مختصر است...». باري، سلمان ساوجي نيز به سنت بسياري از قصيده‌سرايان پيش از خود، آن ‌همه توان در زبان‌آوري را بيشتر صرف مدح اين و آن كرد و آنچه در فصل قصايد ديوان او به چشم مي‌آيد به‌رغم غناي چشمگير ادبي، غالبا مدايح بي‌صله و احيانا باصله است! اما در فصل غزل‌هاي اين شاعر چيره‌دست مي‌توان شعرهاي نابي ديد كه بسيار خواندني و شنيدني‌اند. براي نمونه اين سروده عاشقانه او را بخوانيد:«اي جان نازنين من،‌ اي آرزوي دل/ ميل من است سوي تو، ميل تو سوي دل// بر آرزوي روي تو، دل جان همي ‌دهد/ واحسرتا! اگر ندهي آرزوي دل// چون غنچه بسته‌ام سر دل را به صد گره/ تا بوي راز عشق تو آيد ز بوي دل// جان را به ياد تو به صبا مي‌دهم كه او/ مي‌آورد ز سنبل زلف تو بوي دل// تا ديده ديد روي تو را روي دل نديد/ با روي دوست، خود نتوان ديد روي دل// ديگر به ديده دل ندهم من كز آب چشم/ هر بار خود درست نيايد سبوي دل// سلمان، اگر ز اهل دلي نام دل مبر/ جان دادن است كار تو بي گفت‌وگوي دل». «ديوان سلمان ساوجي» را غير از مرحوم اوستا، ديگراني نيز تصحيح و منتشر كرده‌اند. از آن ميان تصحيح دكتر عباسعلي وفايي را چند سال پيش نشر سخن به كتاب‌فروشي‌ها فرستاد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون