تجربه «اميد»
پروانه سلحشوري
نامه آقاي محمدرضا عارف به عنوان رييس فراكسيون اميد مجلس شوراي اسلامي تحت عنوان «گزارشي به مردم» ابتداي هفته جاري در رسانهها منتشر شد و بازخوردهاي بسياري داشت. برخي ترجيح دادند پذيرش قصورها را تيتر كنند و برخي ديگر به تخريبها عليه اعضاي فراكسيون اميد اشاره كردند، با اين همه اما اگر قرار بر قضاوت من به عنوان يكي از اعضاي فراكسيون اميد مجلس باشد، بهطور قطع قصورها را ميپذيريم و معتقدم آقاي عارف نيز هرگز نميتوانست بيان كند كه اميد و اميديها عيب و ايرادي در كارشان نبوده اما متاسفانه بايد گفت كه اين نامه در شرايطي نوشته شده كه اميد وجه بيرونياش را از دست داده و مردم عملا اين فراكسيون را فراكسيوني ناموفق ميپندارند؛ حال آنكه واقعا چنين نبود. ما در فراكسيون اميد نقاط قوت بسياري داشتيم همچون نقاط ضعفمان اما آنچنان كه بايد و شايد در زمان خود اطلاعرساني نشد تا مردم بدانند نمايندگانشان در مجلس چه اقداماتي انجام ميدهند و با چه مصائبي مواجهند. حتي نامه آقاي عارف نيز در زماني كه بايد منتشر نشده و به عقيده من، اين نامه بايد مدتها پيش يا دستكم پيش از پايان مجلس دهم به رشته تحرير درميآمد؛ نه حالا كه مجلس يازدهم آغاز به كار كرده است. ما اميديها ميتوانستيم سالي يكبار بهصورت كامل و جامع اقدامات خود را طي نشستهايي مطبوعاتي يا مواردي از اين دست به اطلاع مردم برسانيم و از بار تخريبها كم كنيم ولي بهرغم جلساتي كه برگزار شد، اين مهم بهطور تمام و كمال محقق نشد تا تخريبگران دست بالا را داشته باشند.
اين تخريبها نيز در نهايت سبب شد تا مردم به نوعي از فراكسيون اميد زده شوند و از همينرو آقاي عارف در بخشي از نامه خود به تخريبها و حملاتي اشاره كرده كه گاه و بيگاه عليه فراكسيون اميد و بهطور كلي اصلاحطلبان حاضر در مجلس دهم روا داشته شد. تخريبگران قصدشان آن بود كه در ابتدا دهمين دوره قوه مقننه و سپس فراكسيون اميد را ناكارآمد نشان دهند؛ حال آنكه در سادهترين مثال، نمايندگان تهران در مجلس دهم در تمام شهرستانهاي حوزه انتخابيه خود فعال بودند ولي صداوسيما به عنوان رسانه ملي نهتنها هرگز از اين موارد سخني به ميان نياورد، بلكه عملا خود نيز به عاملي براي تخريب اصلاحطلبان و مجلس تبديل شد.
تخريبها و حملات به اميد و مجلس آنقدر زياد بود كه اگر قرار بر گفتن همه آن باشد، به ساعتها زمان نياز است اما بايد اعتراف كنم كه ما در فراكسيون اميد ميتوانستيم به گونهاي ديگر عمل كنيم ولي نكرديم. همان ابتدا بارها پيشنهاد كردم كه فراكسيون اميد به معناي واقعي كلمه تشكيلاتي عمل كند ولي چنين نشد. شما عملكرد اين فراكسيون را با فراكسيون نيروهاي انقلاب و اصولگرايان در مجلس يازدهم قياس كنيد. آنان پيش از ورود به مجلس تكليف رييس و كرسيهاي هيات رييسه و حتي كميسيونهاي اصلي را مشخص كردهاند، اما ما حتي اطلاعات كافي براي حضور و فعاليت در مجلس و قرارگيري در شعب و كميسيونها را نداشتيم و متاسفانه كسي هم نبود كه ما را راهنمايي كند.
اگر كار تشكيلاتي را پيش از ورود به مجلس آغاز ميكرديم، با عده و عدهاي كه داشتيم، ميتوانستيم در چند كميسيون دست بالا را داشته باشيم تا در طول 4 سال تا اين حد در مورد هيات رييسه كميسيونها با مشكل مواجه نشويم ولي چنين نشد. ميتوانستيم جلسات بيشتري تحت عنوان مجمع عمومي فراكسيون اميد برگزار كنيم ولي اين اتفاق رخ نداد و عمده جلسات، جلسات شوراي مركزي فراكسيون اميد بود و هيات رييسهاش. ميتوانستيم پس از انتخابات رياستجمهوري 96 مقابل معرفي وزراي ناكارآمد از سوي دولت بايستيم، اما نهتنها اين اتفاق رخ نداد، بلكه متاسفانه نه ما اصلاحطلبان و نه اصولگرايان به آنان «نه» نگفتند تا علاوه بر كاهش كارايي و توانمندي قواي مجريه و مقننه، اوضاع امروز چنين باشد.
با همه اين موارد اما شايد امروز بحث اصلي به چگونگي جبران اشتباهات اختصاص داشته باشد. شخصا اگر تجربه امروز را 4 سال پيش داشتم، بهطور قطع متفاوت از گذشته در پارلمان حاضر ميشدم؛ بنابراين معتقدم بايد از تجربه امروز درس بگيريم تا بار ديگر بتوانيم خواستهها و مطالبات عموم جامعه را نمايندگي كنيم. ما نياز داريم به بازخواني شعارهاي دوران اصلاحات و ايران را براي همه ايرانيان بخواهيم. چه اصولگرا و چه اصلاحطلب بايد بدانيم كه ديگر نميتوان مردم را فقط و فقط به دو دسته تقسيم كرد. نيازهاي مردم تغيير كرده و ما نيز نيازمند تغييريم اما هزاران افسوس كه در جناح رقيب به جاي درك اين مساله، تلاشهاي بسياري براي حذف اصلاحطلبان صورت گرفت كه در نهايت هم موفق بود. ما اصلاحطلبان اما بايد امروز به بازسازي گفتمان خود بپردازيم تا بار ديگر توانايي نمايندگي از مردم و حل مشكلاتشان را داشته باشيم؛ چراكه در غير اين صورت ديگر دليلي براي اعتماد به ما وجود نخواهد داشت.