• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4660 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۳ خرداد

سلامت روان دانش‌آموزان

ناصر قاسم‌زاد

از نظر متدولوژي علمي، امروزه در جهان آموزش و پرورش نقش اساسي را در حفظ بهداشت رواني جامعه بر عهده دارد. به نحوي كه دانش‌آموزان از سنين خيلي پايين (مهدكودك و دوره پيش از دبستان) داراي پرونده بهداشتي هستند كه در آن تمام آيتم‌هاي سلامت جسم و روانش هر سال توسط كارشناسان مربوطه سنجيده مي‌شود. با توجه به تعداد دانش‌آموزان و بر اساس استانداردهاي رايج روان‌شناس دارند كه قبلا و در سنواتي در ايران اين استاندارد، يك روان‌شناس براي هر 150 تا 200 دانش‌آموز بود كه البته به نظرم باز هم از استانداردها به دور است. در سنين مختلف اين نياز به خدمات سلامت روان مي‌تواند متفاوت باشد. مثلا در دوره بلوغ دانش‌آموزان، طبيعتا حضور اين مشاوران و روان‌شناساني كه مي‌توانند خدمات روان‌شناختي ارايه دهند بايد حضور آنها در مدارس به صورت كمي و كيفي بيشتر مدنظر قرار بگيرد. از ابتداي ورود دانش‌آموزان به محيط مدرسه با مادر و پدر او هم مصاحبه مي‌شود و اين پرونده بهداشت رواني دانش‌آموز همراه پرونده تحصيلي و بهداشت جسمي او از هر پايه‌اي به مقطع بعدي انتقال داده مي‌شود، به صورتي كه وقتي در دوران بلوغ و در دوره اول دبيرستان درس مي‌خواند دقيقا مي‌دانيم خانواده او كيست، چند فرزند هستند، احيانا قبلا چه بحران‌هايي را داشته، آيا بچه سالمي بوده يا نه و خلاصه تمام آيتم‌هاي مورد نياز ذكر شده تا اگر قرار شد مورد مراقبت‌هاي بهداشت روان قرار بگيرد، لحاظ شوند. اين پرونده با پايان دبيرستان به پايان مي‌رسد چرا كه پس از آن فرد به سن خودمراقبتي رسيده است.  ما ظاهرا ظاهري از اين قالب را در كشور داريم، مثل بسياري از موارد ديگر كه ظاهرا موجود است. مثلا اتوبان داريم اما چه اتوباني داريم؟ اتوبان معنايش اين است كه دسترسي را سهل‌الوصول كند اما مي‌بينيد در ساعات اوج ترافيك به دليل ميزان بالاي خروجي‌ها، ساعت‌ها سبب معطلي ما مي‌شوند. در بحث مدارس هم همين است. ما بالاي چهار دهه است كه با مشكل حقوق معلمان درگير هستيم. قاطبه معلمان از شرايط ناراضي هستند، آيا مي‌شود از كارمندي كه در زمينه تعليم و تربيت كار مي‌كند، انتظارات بيش از حد داشته باشيد آن هم وقتي كه نمي‌توانيد او را از نظر معيشتي و حقوقي حمايت كنيد؟ بخش دوم اين است كه در بخش مشاوره آموزش و پرورش در چهار دهه پس از انقلاب، شاهد خيلي از تفاوت‌هاي نگرشي از منظر مديريتي حوزه آموزش بوده‌ايم. از مربيان امور تربيتي كه در ابتدا بودند تا آمدن مشاوران تا دخالت ناظم‌ها و مديران در امور مشاوره به دليل ضعف‌هاي موجود و همه اينها سبب به وجود آمدن معجوني شده است تلخ و بدمزه در نهاد تربيتي آموزش و پرورش كه خروجي‌اش اين است كه پاسخگويي در ميان نيست. چقدر از دانش‌آموزان ما از مسائل مربوط به بلوغ، بحران‌هاي رواني و روان‌شناختي خودشان و موجود در خانواده‌هاي‌شان رنج مي‌برند و گوش شنوايي نيست؟ البته همين جا بايد اضافه كنم كه هستند معلمان و مديران و افراد دلسوزي كه حتي خارج از حيطه وظايف خودشان در اين حوزه كمك مي‌رسانند اما اين چيزي نيست كه ما بخواهيم. ما مي‌خواهيم هر كسي به صورت طبيعي در كار خودش قرار بگيرد. يك ناظم مدرسه جز سابقه تربيت فرزندان خودش و جز سابقه كاري‌اش آيا متخصص روان‌شناسي است؟ گاهي مربيان تربيتي بودند كه با نگاه خاصي كه به موضوع دين و مساله روان داشتند ممكن بود كه با تعصب و رفتار خشن درهم آميزد كه همين موضوع مي‌تواند آثار بسيار زيان‌باري بر روان دانش‌آموزان بگذارد.  اينجا بايد به مساله رومينا و مسائل دوران بلوغ تاكيد كرد. مساله بچه‌اي كه از 14 سالگي وارد يك رابطه نامتعارف مي‌شود، در سني كه يك بچه اصلا قرار نيست چنين تجربه‌اي از رابطه با جنس مخالف را داشته باشد تا در 14 سالگي به اينجا برسد. اين اتفاق در دو جا سرچشمه مي‌گيرد: اول خانواده نامطمئن و دوم آموزش و پرورشي كه داراي پايه‌هاي لرزان در بعد مراقبت‌هاي روان‌شناختي از فرزندان دلبند ايران زمين است. به نظر مي‌آيد ما با استانداردها بسيار فاصله داريم و آموزش و پرورش برخلاف ساير وزاتخانه‌ها، تغييراتي كه در دولت‌ها رخ مي‌دهد را دنبال نمي‌كند و اين تغييرات تنها در سطوح بالادستي آموزش و پرورش رخ مي‌دهند و باقي بدنه اصلا دست نمي‌خورد. بايد در مديريت عمومي اين وزارتخانه بازنگري و به‌روز‌رساني شود. در مناطقي مانند تالش با توجه به پراكندگي بخش‌ها و روستاها، طبيعتا داير كردن مدارس با جمعيت بيشتر و امكانات متمركز دشوار است اما كدام استانداردي مي‌گويد 6 هزار دانش‌آموز تنها به دو نفر مشاور روان‌شناس دسترسي داشته باشند؟ اين چه معياري است؟ طبيعتا اين به نوعي شانه خالي كردن از زير بار مسووليت است. در مساله رومينا ما يك سيستم بيمار را مي‌بينيم؛ از خانواده بگير تا آموزش و پرورش  و از  نبود مشاور بگير تا مسائل مربوط به باورهاي غلطي كه در جامعه رايج است، مانند باور غلطي كه پدر رومينا داشت. 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون