نگاهي به تبعات تداوم ضديت با برجام
محمدحسين كبريا*
در پنجمين سالگرد تولد برنامه جامع اقدام مشترك (برجام) بهواسطه توافق جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي 1+5 در خصوص برنامه صلح آميز هستهاي ايران و صدور قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل، بار ديگر شاهد بحثها و اظهارنظرهاي مختلف خارجي و داخلي در اين خصوص بوديم. در داخل كشور مخالفين و موافقين با ارايه نقطهنظرات خود همچون گذشته به حمله يا دفاع از آن پرداختند. مخالفين داخلي كه در زمان مذاكرات مربوطه و بعد از حصول توافق پابهپاي افراد ضد ايراني چون نتانياهو، جان بولتون، پمپئو، بن سلمان و بن زايد و ...، در ضديت با برجام حركت كرده و براي ناكامگذاري آن از هيچ كوششي دريغ نورزيدند، با شور و حرارتي بيشتر به موضعگيري عليه آن پرداختند. قاعدتا موافقين نيز با برشماري محاسن برجام، به دفاع از آن پرداختند.
هرگز نميشد تصور كرد كه از حجم حملات مخالفين كاسته شود، چون در غير اين صورت ميتوانست به معناي پشيماني از عملكرد گذشته تعبير گردد. آنها با اقدامات خود، از جمله خطرآفريني براي سرمايهگذاري خارجي، حمايت ضمني از حمله به سفارت و سركنسولگري عربستان در تهران و مشهد... و حمايت از روند اعتراضي معترضان دي 96 براي ضربه زدن به دولت و جناح مخالف خود، پيامهاي غلطي را به مخالفين خارجي برجام مخابره كردند و نهايتا با پاس گل دادن به ترامپ، انگيزه او را در خروج از برجام تقويت كردند. شگردهاي بهكار گرفته شده در مخالفت با برجام نيز در داخل و خارج از كشور يكسان بود، آنها نه تنها خود به دروغگويي در مورد برجام روي آوردند، بلكه دست اندركاران برجام، همچون رييس دستگاه ديپلماسي را به دروغگويي متهم كرده و ميكنند. نمونه اين شگرد غيراخلاقي را ميتوان در مواضع نتانياهو و پمپئو از سويي و مواضع برخي از نمايندگان سابق يا فعلي مجلس شوراي اسلامي ديد. براي نمونه در حالي كه بهواسطه دقت نظر طرف ايراني در تنظيم كلمه به كلمه متن برجام، حقوقدانان كاخ سفيد، وزارت خارجه و لابيهاي رژيم صهيونيستي، بهرغم تلاشهاي گسترده حتي نتوانستند جملهاي از برجام استخراج كنند كه بهوسيله آن به خروج از آن وجاهت قانوني دهند، يكي از شخصيتهاي سابق پارلماني ادعا كرد كه ظريف متن برجام را بدون اينكه بخواند، امضا كرده است. يا برخي نمايندگان كنوني مجلس ضمن اخلالگري در سخنراني اخير رييس دستگاه ديپلماسي، همان اتهاماتي را عليه او وارد ساختند كه پيش از اينبارها از زبان نتانياهو و پمپئو شنيده بوديم. در حالي كه رهبر انقلاب علاوه بر تأييدات قبلي خود از مذاكرهكنندگان هستهاي، به ويژه شخص وزير امور خارجه، در واكنش به توهين و هتك حرمت برخي نمايندگان مجلس به دكتر ظريف در نشست اخير پارلمان، آنها را از توهين و افترا به مسوولان برحذر داشتند.
مخالفين داخلي برجام، نه تنها پيش از خروج ترامپ از آن، بارها ابراز اميدواري ميكردند كه او هر چه زودتر شعار انتخاباتي خود را در پاره كردن برجام عملي كند، بلكه پس از خروج ترامپ از آن نيز به شادي و پايكوبي پرداختند، بدون در نظر داشتن اينكه اين خروج چه عواقبي عليه مردم مظلوم ايران خواهد داشت.
در مقابل مخالفين برجام، موافقين وظيفه سنگيني بر عهده داشتند، چرا كه از يك طرف بهرغم اصابت خنجر از پشت بايد در مجامع بينالمللي و صحنه جهاني به دفاع از حقوق مردم ايران در مقابل دشمنان قسم خورده كشورمان ميپرداختند و از سوي ديگر، تلاشهاي مخرب و غيراخلاقي مخالفين داخلي را با پاسخگويي بر اساس واقعيات ميداني، خنثي ميكردند. هرچند بيدار نمودن افرادي كه خود را به خواب زدهاند ناممكن است، ولي مدافعين برجام و دستگاه ديپلماسي، خود را موظف دانستهاند كه با برشماري دستاوردهاي برجام، پاسخگوي افكار عمومي باشند. مدافعين هنوز بر اين باورند كه با توجه به شرايط موجود در زمان امضاي برجام، «بزرگترين دستاورد ديپلماتيك دهه گذشته» شكل گرفته است. دستاورهاي برجام بهطور خلاصه عبارت بودند از: 1- از بين رفتن بنبست استراتژيك ايران، 2- ناكامي امنيتيسازي موضوع ايران، 3- از بين رفتن اجماع جهاني عليه ايران، 4- عادي شدن وضعيت ايران، 5- لغو تحريمهاي مرتبط با برنامه هستهاي و دسترسي به منابع مالي.
البته بايد اذعان كرد كه با گذشت زمان و موفقيت دشمنان خارجي و مخالفين داخلي در اختلال در برجام، شاهد چرخش 180 درجهاي عدهاي از صاحبمنصبان در خصوص برجام بودهايم. آنهايي كه در زمان امضاي برجام با ارسال پيامهاي تبريك و قدرداني از دستاندركاران ايراني، از آن حمايت كردند، با ناديده گرفتن واقعيات صحنه و فراموشي مواضع گذشته خود، به مهاجمين عليه برجام تبديل شدهاند. آنها پيش از اينبارها اذعان داشتهاند كه امضاي برجام، تصميم حاكميتي بود؛ ولي اكنون با جناح بازي، انتصاب آن به جناح مخالف و نهايتا چشمپوشي از منافع ملي، طي حمله به برجام و مقصر جلوه دادن دستاندركاران برجام، بهدنبال صيد ماهي خود از آبهاي گلآلود هستند. آنها برخي مواقع در حمله به برجام و دست اندركاران آن، از مخالفين ثابت قدم هم پيشي ميگيرند.
بايد گفت برجام بهترين راه ممكن براي رهايي ايران از معضلات ناشي از 16 قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل و آژانس انرژي اتمي بود؛ معضلاتي چون: اجماع جهاني امنيتي عليه جمهوري اسلامي ايران، اعمال بدترين تحريمهاي جهاني اقتصادي، تجاري و سياسي، قرار داشتن ايران در ذيل فصل 7 منشور سازمان ملل، قطع ارتباط پولي و بانكي ايران با خارج از مرزها براي صادرات و واردات و قرار داشتن اقتصاد كشور در آستانه فروپاشي و ورشكستگي كامل. تمامي اينها موجب شده بود كه نرخ تورم به ركوردهاي جديدي برسد و بيانضباطي مالي، گريبانگير جامعه ايران شود و تقريبا در ميان قاطبه مردم اميدي براي بهبود اوضاع باقي نماند.
براي نمونه بين سالهاي 90 تا 92 اقتصاد ايران بر اثر تحريمها حدود 40 درصد كوچك شد. يعني توليد ناخالص داخلي ايران كه در سال 90 حدود 550 ميليارد دلار بود، در پايان دولت دهم در سال 92، به حدود 350 ميليارد دلار رسيد. در همان سالها قيمت ارز بيش از چهار برابر بيشتر شد و به عبارتي ارزش پول ملي ايران به يكچهارم افت كرد و بهطوركلي اقتصاد ايران رو به سقوط بود و ميتوان گفت، اگر برجام امضا نشده بود، ايران قطعا دچار فروپاشي ميشد. كمترين نتيجهاي كه برجام بهدنبال داشت، رشد شاخصهاي اقتصادي و بازگشت بارقههاي اميد در ميان قاطبه مردم بود.
البته شايد گفته شود كه وضعيت كنوني كشور بدتر شده و برجام تحولي ايجاد نكرده است، در پاسخ بايد گفت: همانگونه كه وضعيت بغرنج كشور و مشكلات عديده مردم در پيش از برجام، نتيجه عملكرد دولتهاي مورد حمايت مخالفين كنوني برجام بود، وضعيت كنوني نيز نتيجه كارشكنيها و ضديت برخي جناحها و شخصيتهاي داخلي و همراهي آنها با دشمناني خارجي چون ترامپ، نتانياهو، پمپئو، بولتون، بنسلمان و... است. اگر شركاي غربي برجام، نسبت به تعهدات خود پايبند بودند (ترامپ از آن خارج نميشد و اعضاي اروپايي از خود بيعملي نشان نميدادند)، اكنون وضعيت اقتصاد ايران متفاوتتر بود و شاهد گشايشهاي فراواني بوديم. در پايان بايد متذكر شد برجام را چه خوب بدانيم و چه بد، نتيجه شرايطي بود كه بهواسطه رفتارها و مواضع دولتهاي نهم و دهم بر كشور حاكم شده بود و بايد راهي براي گريز از اين وضعيت پيدا ميشد، برجام بهترين راه را فراهم ساخت.
*كارشناس روابط بينالملل