اگر شهدا بودند ...
عماد باقي
در همه جاي دنيا شهداي دفاع از كشور مقدس هستند و براي آنها يادبودهاي ملي بنا ميكنند. همه مردم با هر انديشه و گرايشي به آنان احترام ميگذارند يكي از دلايلش اين است كه شهدا وسيله استفاده سياسي و گروهي و جناحي قرار نميگيرند بهخصوص وسيله استفاده حكومت و قدرت براي كسب مشروعيت حكومتگران و براي امتيازخواهي درحالي كه حساب شهدا از آنها كه ماندهاند، جداست. اگر كمي به گذشته نزديك برگرديم و روزنامههاي... را ببينيم و گروههايي كه در خيابان راه ميافتادند و زير پرچم شهدا با مردم برخورد ميكردند را به ياد آوريم، دليل بيحرمت شدن شهداي گرانقدر را بيشتر درمييابيم اما دريغ و افسوس كه در كشور ما وضعيتي رخ داده است كه ياد كردن از شهدا هم براي عدهاي امري اكراهآميز شده و به گروه خاصي منحصر شده است. من برخي شهدا را از نزديك ميشناختم و با آنان محشور بودم. وقتي به آنها فكر ميكنم كه اگر آنها بودند چه ميشد با خود ميگويم شايد جاي خالي آنها شرايط را به اين سو برده است و ارزش وجودي آنان را بيشتر متوجه ميشوم. در زمانهاي كه اخبار فساد و اختلاس بيداد ميكند و هر روز اسامي افرادي كه اهل تسبيح و تظاهر به تدين بودهاند را ميشنويد اگر بشنويد، داستان زندگي برخي از اين شهدا را چه انديشهاي خواهيد كرد؟ وقتي ميشنويد سيدمحمد صنيعخاني مسوول و بنيانگذار ترابري سنگين سپاه و جانشين بنياد تعاون سپاه بود و يكي از چهرههاي متهم به اختلاس اين روزها از مسوولان بنيادي بوده كه سالها پيش صنيعخاني سكانش را داشته چه در ذهنتان ميگذرد؟ او در پي رفع مشكلات پرسنلش بود و حتي براي اهداي كليه به يكي از آنها به بيمارستان رفت ولي جواب آزمايش خون منفي بود. در تمام دوره مسووليتش يك ريال به سود خود بر نداشت و براي خودش هيچ وقت انتظاري نداشت و دغدغهاش معاش و زندگي ديگران بود. در زماني كه مسوول مبارزه با موادمخدر بود و رهبري فقيد انقلاب متوجه ميشود در يك كيسي كه منجر به كشف ١٢٠ كيلو هرويين از فردي شده بود و متهم يك ميليون و ششصد و پنجاه هزار تومان به او رشوه داده ، سيدمحمد آن را ضميمه پرونده كرده است به او 100هزار تومان هديه مي دهد ولي سيدمحمد آن را بين پرسنلش تقسيم ميكند و سهم خودش 9 هزار تومان ميشود. بعد متوجه ميشود 3 نفر از قلم افتادهاند كه سهم خود را هم به آن 3 نفر ميدهد. در ديدگاه حكمراني خوب اين درست است كه «چگونه حكومت كردن» مهمتر است از «چه كسي حكومت كردن» و «چگونه مديريت كردن» مهمتر از «چه كسي مديريت كردن» است. اين درست است كه سيستم و هنجارهاي حاكم نقش بنيادي دارند ولي معنايش اين نيست كه نقش افراد صفر است. حتي اگر سيستم كاملا سازمان يافته و نظارتپذيري هم داشته باشيد كسي مثل ترامپ كه به قدرت برسد، ميتواند تمام سيستم را دنبال خودش بكشد. نقش فرد هم در سيستم كليدي است. يك فرد ميتواند سيستمي را به سوي بهبود و اصلاح يا به سوي ناكارآمدي و حتي فروپاشي سوق دهد. نبايد از نقش افراد و روحياتشان غافل بود. از اين منظر «كيستي شهدا» و آنها كه هستند براي يك جامعه و براي سامانه مديريتي اهميت پيدا ميكند و بود و نبود آنها به معناي بود و نبود وضعيتهاي مختلف است. ما در شهرهاي مختلف اسامي شهدا را در كوچهها و خيابانها ميبينيم اما حتي يك لحظه هم به اينكه آنان جانشان را براي دفاع از ميهن گذاشتند، نميانديشيم و رغبتي براي بسياري برنميانگيزد. درواقع نه تنها شايستگان حاضر بلكه شهدا هم قرباني سوء عملكرد ساكنان خانه قدرت شدهاند. بسياري از اين شهدا حكايتهايي شنيدني دارند. سالهاست هزاران هزار از ما در منطقه ۱۶ و ۱۹تهران از زير پل شهيد سيدمحمد صنيعخاني عبور ميكنيم، كتيبه نام و تصويرش را بر ديوار بلند آموزش و پرورش منطقه ۱۹ ميبينيم يا هزاران هزار به درمانگاه شهيد صنيعخاني ميروند اما بعيد است حتي يك نفر يك بار بپرسد كه او «كه بود و چه كرد؟» آيا او فقط يك فضيلت داشت و آن هم شهادت بود يا شهادت به ديگر فضيلتهايش افزوده شد؟
شهدا در واقع برگزيدگان يك ملت و بهترين آنها هستند. درنگ در كيستيشان، آموزههاي گران و سودمندي براي ما خواهد داشت.