مصمم، با طمأنينه و مسلط
آقاي مهندس محمود حجتي(وزير راه و جهاد كشاورزي اسبق) در ذكر خاطرات خود در مورد نحوه آشنايي با شهيد سيدمحمد صنيعخاني پس از رحلت حضرت امام خميني(ره) و در دستور كار قرارگرفتن ساخت حرم مطهر مينويسند:
دوستان سپاه در اين روزهاي اوليه جداي از خدمات عمومي كه ارايه ميدادند مشخصا دو پروژه را در دستور كار داشتند يكي اجراي سايهبان از طريق اجراي سقف فضايي كه معروف به سقفهاي مرو بود و از طرف ديگر موضوع گنبد و گلدستهها را پيگيري ميكردند. براي اجراي اين امر با توجه به فشردگي زمان و حجم عمليات نياز به ماشينآلات اعم از انواع جرثقيل و دستگاههاي راهسازي و كاميون كمپرسي بود. سازماندهي اين امر در سپاه تحت عنوان ترابري سنگين به عهده برادر عزيز و بزرگوار جناب «آسيد محمد» بود.
اولين دفعه كه با چهره همراه، مصمم، با طمأنينه و مسلط بر اوضاع ايشان آشنا شدم همان شبهاي اوليه شايد ساعت دو يا سه بعد از نيمهشب بود كه با آغوش باز و با صلابت تمام همه مراجعات و نيازهاي مجريان مختلف را پشتيباني و مديريت ميكرد.
اغراق نيست كه بگويم شايد چند شبانهروز با كمترين استراحت به صورت ۲۴ ساعته پاسخگوي مراجعات و حل مشكلات در آن شرايط بود.
از حسن تصادف در اواخر همان سال ۶۸ بنده توفيق خدمت به مردم استان سيستان و بلوچستان را داشتم كه با يك سيل مهيب و بيسابقه حدود 6 هزار مترمكعب در ثانيه از طريق رودخانه هيرمند در سيستان روبهرو شديم كه نزديك ۲۰۰ روستا كاملا تخريب و شهر زابل كاملا در محاصره آب قرار گرفت. امكان حضور در مناطق مسكوني صرفا از طريق هوا يا قايق جهت خدمترساني بود. اينجا دوباره آسيدمحمد به عنوان مسوول اكيپ قايقرانان در منطقه به كمك مردم سيستان شتافت و مسووليت حمل نفر و تداركات جهت پشتيباني از مردم در آن سيل مهيب را داشت.
دفعه سوم كه توفيق زيارت اين مرد بزرگ را پيدا كردم كه اي كاش شاهد اين صحنه نميشدم، زماني بود كه بعد از يك دوره بيماري و تحمل رنجهاي زياد اين بزرگمرد آزاد و شجاع و جوانمرد را در بستر بيماري در بيمارستان ساسان عيادت كردم كه برادر بزرگوار ايشان آسيدعلي هم حضور داشت و ايشان ذكر خاطرههاي سيستان و مرقد امام را در آن حالت رنجوري و بيماري داشتند كه متاسفانه در زمان كوتاهي بعد از آن پر كشيدند و از ميان ما رفتند. راهش پر رهرو.
اميد است كه انشاءالله با ارواح اولياي الهي محشور و در پيشگاه خداوند متعال مأجور باشند.