شجريان رفت، از ايران نرفت
رضا منصوري
شجريان رفت. نه چون آنها كه از ايران ميروند. از ايران نرفت. ايران هم ماندني است، پيوسته بهجاست، تا زمين هست و پس از آن نيز. بسياري رفتند، از ايران رفتند، بعضي هم هستند، اما بودنشان در بودن ايران بيتاثير، يا در بودن ايران مُخِلّ! مُخِلّان اما رفتنياند، براي هميشه، تركشان جهل تاريخي مااند. آنكه آمد و ماند و درخشيد ايراني شد. شجريان درخشيد. درخشانياش فرهنگ ايران و لطافت آن را لطيفتر كرد. ماندگاري و درخشانياش، همانند فردوسي، ايران را ماندنيتر كرد- بيصدا و بيسيما. رفتنش هم درخشان و روشنگر بود؛ نور به حضور بيوجودان افكند تا بهتر ديده شوند. بر اين نگِرييم! شجريان ماندگار است چون ايران خواهد ماند. ايرانْ عشق به انسانيت است و عشقِ مطلق و شجريان نماد آن است. بر اين بباليم! ايران جمع شطّار است. باز هم ايرانياني شطار در همه زمينهها خواهند درخشيد. انسانيت بيايران نميشود. عِلميت اما شايد!