كه عزم سوي ما كن
حسن اسلامياردكاني
هِمينگْوي، نويسنده پيرمرد و دريا، بعد از ديدن فيلمي كه براساس رمانش ساخته بودند، گفته بود كه هر وقت به پيرمرد فكر ميكنم او را در قالب اسپنسر تريسي، بازيگر آن نقش، ميبينم. يعني حتي نويسنده اين رمان هم تحتتاثير بازي درخشان تريسي در نقش پيرمرد قرار داشت. براي من شجريان همان تريسي است در عرصه ادب فارسي. هر چه شعر كلاسيك فارسي ميخوانم ناخواسته با صداي شجريان ميخوانم و با او زمزمه ميكنم. غزلهاي معروف مولانا با صداي شجريان گره خورده است. غزليات حافظ با صداي او يكي شده است، غزلهاي سعدي با صداي شجريان جان گرفتند و در ذهن و ضمير من ماندگار شدند. شايد اغراق باشد اما فكر ميكنم اگر مولانا اشعار خودش را با صداي شجريان ميشنيد، شگفتزده ميشد كه اين غزلهاي جاندار با اين صدا چه چالاك شدهاند! در حالي كه آواز شجريان شايد كمي اختصاصي به نظر برسد و تنها فرهيختگان را مجذوب خود كند، مناجاتش و ربناي او در حافظه نسل ما ريشه دوانده است و هيچ ماه رمضاني نيست كه هنگام افطار به خاطرمان گذر نكند. دريغ كه جامعه سياستزده ما، همه را به موضعگيري صريح سياسي و سوگيري دعوت ميكند و از همه انتظار دارد كه حتما در مسائل خاص و عام هم موضع داشته باشند و هم آن را اعلام كنند. هر موضعي كه كسي در اين كشور بگيرد، كساني را خوش ميآيد و كساني را ناخوش و همين مساله بر سرنوشت هنري، فرهنگي و علمي آن شخص تاثير ناگزيري ميگذارد. در جامعه قطبي شده امروز اين مساله آفات خودش را دارد. گويي هنر و دانش هر كس را صرفا يا عمدتا بايد براساس مواضع سياسي او سنجيد. شايد زمان آن رسيده باشد كه به اين حد از بلوغ فكري برسيم كه عالمان را براساس معيارهاي علمي، هنرمندان را برمبناي تاثير هنري و سياستمداران را براساس فعاليت سياسيشان داوري كنيم و نخواهيم همگي را با يك سنجه بسنجيم و همه را به قد و قواره تخت پروكراستُس در بياوريم. زماني در اين كشور نيما يوشيج آماج حملات اين و آن بود. به گفته شريعتي هر كس ميخواست ذوق هنري خود را نشان بدهد، به نيما و شعرنشناسي او دشنامي ميداد. بعدها همان كسان براي نشان دادن ذوق پالوده خود از همنشيني با نيما دم ميزدند و خاطراتشان را از او نقل ميكردند. اينك نيما به مثابه پدر شعر نو جايگاهي يگانه دارد و ديگر نامي از مخالفانش نيست. تا ديروز نيز برخي كسان با توهين به شجريان كوشيدند براي خود اعتباري كسب كنند. از امروز ورق برگشته است و به زودي شاهد خواهيم بود كه زمزمه مخالفتها و توهينها فراموش ميشود و نام شجريان براي هميشه بر بلنداي تاريخ فرهنگ اين مرز و بوم جاودانه خواهد شد. شجريان در مقام هنرمندي يكه بخشي از هويت زبان و ادب فارسي و هنر ايراني خواهد بود.