گزارش «اعتماد» از شكلگيري وضعيت بغرنج تالاب ميانكاله و مرگ هزاران پرنده در آن طي دو سال متوالي
تكرار تراژدي
مرگ صورتي
نيلوفر رسولي
9 روز گذشت، 2 هزار و 204 پرنده روي پاهاي خود لرزيدند، فلج شدند و با منقار خود به روي سطح آب سقوط كردند. مرگ دوباره در ميانكاله به صدا در آمده است، مرگ هنوز در ميانكاله ماندني است، مرگ تور خود را باز هم بر جان فلامينگوها و چنگرهاي ميانكاله خواهد گسترد. ميگويند وسعت آنقدر بالاست كه زماني براي نجاتشان نيست، ميگويند ناگهان جان از پاهايشان ميرود، ميگويند وقتي بر بالينشان ميرسند كه مرگ در مردمك سياه چشمهايشان سوسو ميزند يا آخرين نفس در ميان راه حلقومشان به شماره افتاده است. مرگ صورتي بار ديگر به ميانكاله رسيده است، بدون اينكه از حادثه سال گذشته درس گرفته باشد.
نخستين خبر تكرار تراژدي ميانكاله 10 بهمن ماه به صورت غيررسمي منتشر شد. اينبار برخلاف سال گذشته، گزارشهاي دامپزشكي به سرعت منتشر شد و دوباره انگشت اتهام به سمت بوتوليسم رفت. مسموميت غذايي كه از آلودگيهاي كف تالاب به جان پرندگان ميرسد و آنها را از جان مياندازد. آمار هنوز هم مبهم هستند، همانطور كه آمار مرگ پرندگان در سال گذشته از 8 هزار بال تا 38 هزار و حتي 50 هزار بال نيز عنوان شد. حالا اما در نخستين روزهاي سلسله مرگ پرندگان مهمان، به نظر ميرسد كه با اعلام قصور اصلي مسمويت غذايي، پرونده مرگ پرندگان ميانكاله صرفا محدود به شمارش لاشهها شده باشد و احتمال نقش عوامل انساني در مرگ هزاران پرنده ميانكاله دوباره ناديده گرفته شده باشد. تالاب ميانكاله، منطقه حفاظت شده، اندوختهگاه پرندگان آبزي و ذخيرهگاه زيستكره زمين اما پيش از اين از ورود حجم قابلتوجهي از پساب كشاورزي و مزارع پرورش ماهي رنج برده است، عاملي كه در پس عنوان درشت بوتوليسم، مجالي براي تحقيقهاي علمي دقيقتر نيافته است.
سهم موثر آلايندههاي شيلات در ميانكاله
حضور آلايندهها در تالاب ميانكاله محسوس و مشخص است. اين گزاره را گزارش پايش دورهاي تالابهاي ميانكاله و فريدونكنار در سال 98 تاييد ميكند. طبق اطلاعات به دست آمده از آناليز رسوب در اين گزارش، در برخي از نقاط ميانكاله، فلزات سنگين در نمونههاي رسوب يافت شدهاند. ميانگين مقادير رسوب آلومينيوم در تالاب ميانكاله در اين گزارش 342 ميليگرم بر كيلوگرم اعلام شده است. اين رسوب در ايستگاههاي بندر گز و اسماعيل سراي بيشتر از مقادير ساير ايستگاهها به دست آمده است و احتمالا اين رسوب ميتواند ناشي از تهنشيني آلومينوم محلول در آب باشد. علاوه بر آلومينيوم، ميزان آرسنيك موجود در آب ميانكاله نيز قابل توجه است. اين گزارش ميگويد كه ميانگين مقادير آرسنيك در ايستگاههاي قرهسو و دهنچپقلي بيشتر از ساير ايستگاهها گزارش شده است و همچنين مقادير جيوه و سرب در بيشتر ايستگاهها بالا است. اين گزارش تاكيد ميكند كه «دو فلز آرسنيك و جيوه داراي منشا انساني هستند و وجود مقادير زياد از اين عناصر در رسوب ناشي از فعاليتهاي انساني اطراف اين تالاب است.» طبق پايش صورت گرفته در 6 ايستگاه، مواد پلاستيكي، خردهريزهاي پلاستيك و آلودگيهاي ناشي از تهماندههاي سيگار مشاهده شده است و علاوه بر آن در تالاب ميانكاله مقادير قابلتوجهي از هيدروكربنهاي نفتي هم به چشم ميخورند. فارغ از آلودگي ناشي از فلزات سنگين در ميانكاله، ميانگين كل جامدات معلق، حداكثر PH، حداكثر كدورت، حداقل سختي كل، ميانگين COD، حداكثر كليفرم كل و كليفرم مدفوعي و حداكثر كادميوم در اين تالاب بالا است، مقادير اين آلودگيها در آب ميانكاله «بيشتر از حد مجاز براي جلوگيري از تخريب و آلودگي غيرقابل جبران تالابها» معين شده است. به شهادت اين گزارش، «تراكم بالاي جمعيت، فعاليتهاي گسترده اقتصادي و كشاورزي در حاشيه تالاب ميانكاله منجر به تخليه حجم زيادي از آلايندهها به تالاب شده است.» اما دلايل افزايش اين آلودگيها در ميانكاله چيست؟ «مسعود باقرزاده كريمي»، معاون امور تالابها در دفتر زيستگاهها و امور مناطق در سازمان حفاظت محيط زيست در گفتوگو با «اعتماد» و با اشاره به نتايج همين گزارش، اعلام ميكند كه دليل شكلگيري اين مطالعه، عدم وجود پايشهاي دقيق و كمي از تالاب، قرار گرفتن تالاب ميانكاله در انتهاييترين ورود پساب و نامشخص بودن ميزان آلايندهها، خصوصا فلزات سنگين در ميانكاله بود. باقرزاده اطلاعات مندرج در اين گزارش را «قابل اعتماد»، «دقيق» و «قابلبرنامهريزي» ميداند، اما ميگويد كه با وجود تكرار دوباره مرگ پرندگان مهاجر در ميانكاله، هنوز گزارش منشايابي آلودگيهاي ميانكاله انجام نگرفته است و سهم اين مراكز در توليد انواع آلاينده موثر در وضع بحراني امروز ميانكاله مشخص نشده است. به گفته معاون امور تالابها، مراكز صنعتي چندان حضور گستردهاي در اطراف ميانكاله ندارند، مجموعه نفتي اميرآباد با ميانكاله فاصله دارد و در پاييندست تالاب قرار دارد و به نظر ميرسد كه «مزارع پرورش ماهي» و «مزارع كشاورزي» مهمترين منابع توليد آلودگي در ميانكاله باشند. به گفته او، در گستره حريم ميانكاله، بالغ بر 80 مزرعه پرورش ماهي و دهها مزرعه با توليدات مختلف، از جمله شاليكاري فعاليت ميكند. احتمالا آلودگي سموم و كودهاي اين دو مركز به آبهاي زيرزميني و سطحي نفوذ ميكنند و در ايستگاه پاياني تالاب به هم ميپيوندند. از سويي ديگر، رودخانه قرهسو ميتواند آلايندههاي منتشرشده از صنايع بالادست را به تالاب برساند، اما باقرزاده تاكيد ميكند كه احتمالا مقدار آلودگي اين بخش چندان چشمگير نباشد و آلودگي اصلي ميانكاله در آلايندههاي منتشرشده از سوي بخش كشاورزي و شيلات باشد.
شاليكاري حدود دو هزار هكتار از حوزه ميانكاله را به خود تخصيص داده است و بر سر مسير رود آب شيرين قرهسو به تالاب نشسته است. به گفته باقرزاده، آب تالاب ميانكاله از دو منبع تامين ميشود، 80درصد از آب خزر و 20درصد از آب شيريني كه منابع زيرزميني يا مجموع نهرها و رودخانههاي دايمي و فصلي به تالاب ميآورند. گرچه حجم عظيم سطح آب ميانكاله وابسته به آب خزر است، اما ارزش آن 20درصد در فراهم كردن محيط مناسب براي زيستمندان تالاب است. برخلاف اهميت بسيار بالاي اين 20درصد آب شيرين، معاون امور تالابها در دفتر زيستگاهها و امور مناطق در سازمان حفاظت محيط زيست ميگويد كه در حال حاضر «كمتر از 50درصد از اين آب به ميانكاله ميرسد و بخش اعظم آب شيرين در مسير خود به سوي تالاب صرف كشاورزي ميشود.» جاي خالي آب شيرين در ميانكاله، همراه با ورود حجم قابلتوجهي از كود و مواد غذايي مورد مصرف در شيلات نميتواند در رشد باكتري بوتوليسم بياثر باشد. باقرزاده ارتباط مستقيم ورود پساب مزرعههاي ماهي به تالاب و افزايش باكتري بوتوليسم را در ميانكاله به صراحت تاييد نميكند، اما ميگويد كه يكي از عمده دلايل منجر به كاهش سطح اكسيژن در تالاب ميانكاله، فعاليت فراوان ميكروارگانيسمهايي است كه از مازاد كود و سموم مورد استفاده در مزارع پرورش ماهي تغذيه ميكنند. ازت، فسفر و پتاسيم در بالادست به خورد ماهيها ميرسد تا در سرعت كوتاهي پروار شوند و سود اقتصادي سرشاري را نصيب مزرعهدار كند، اما در پاييندست، نفوذ اين عوامل پرواركننده ماهيها، در سلسلهزنجيري به فلجشدن و مرگ فلامينگوها منجر ميشود.» معاون امور تالابها در دفتر زيستگاهها و امور مناطق در سازمان حفاظت محيطزيست با اين صراحت اين ارتباط را تاييد نميكند اما ميگويد: «به هر طريق ورود مازاد كود و مواد غذايي كه به مصرف ماهيها ميرسد، فعاليت ميكروارگانيسمها را در تالاب افزايش ميدهد، اكسيژن آب كم ميشود و زمينه براي توليد بوتوليسم فراهم ميشود.»
به گفته باقرزاده، نگراني از شدت آلايندهها در ميانكاله بود كه به مصوبه 23 تير ستاد ملي تالابها منجر شد، دو سه جلسه در كارگروه تالاب ميانكاله تشكيل شد و از دستگاهها خواسته شد تا در انجام وظايف خود نسبت به انتشار آلاينده كوتاهي نكنند، با وجود اين، هنوز كار انجام نشده، تهيه گزارش شناسايي دقيق ميزان و منابع انتشار آلاينده است كه در غياب آن، مشخص كردن سهم دستگاههاي مختلف در روزگار ناخوش ميانكاله در هالهاي از ابهام قرار خواهد گرفت. اين ابهام زماني تشديد ميشود كه با توجيه پسروي آب خزر، تمام عوامل موثر بر مرگ هزاران پرنده در ميانكاله به عهده طبيعت و دريايي گذاشته شود كه در برابر آن هيچ كسي نه مسووليت بپذيرد و نه اقدامي صورت دهد. با وجود اين، باقرزاده در لفافه اشاره ميكند كه طي مصوبات اين ستاد، با سازمان شيلات مكاتبه صورت گرفته شده است و اين سازمان نيز براي «حل اين موضوع» اعلام آمادگي كرده است، ميزان مشاركت، نتايج و اقدامات صورت گرفته از سوي اين سازمان هنوز نتيجهاي در برنداشته است، زيرا همان طور كه معاون امور تالابها ميگويد، «انتظار بر اين بود كه وضعيت تلفات در ميانكاله در سال جاري نسبت به سال گذشته كمتر باشد، اما همان اتفاق دوباره تكرار شده است.»
پيش از سال 1357 با پسروي آب خزر، ميانكاله كمترين سطح دارايي آب خود را تجربه كرده بود. از آن زمان تا حدد 5 سال گذشته، تالاب 100 هزار هكتاري ثبت در كنوانسيون رامسر، به تدريج با كاهش سطح آب مواجه شده بود. 45 هزار هكتار پهنه آبي اين تالاب با افزايش سرعت پسروي، حدود 3 الي 4 هزار هكتار از وسعت خود را در بخش منتهياليه غربي از دست داده بود. پسروي آب در افزايش غلظت آلايندهها موثر است. اين نكتهاي است كه باقرزاده به آن اشاره ميكند، اينكه حتي در صورت انتخاب عامل پسروي آب درياي خزر به عنوان مهمترين مقصر، بايد بپذيريم كه اثر انباشتگي آلودگيها در ميانكاله نيز به حد بحراني رسيده است كه با كاهش سطح آب، غلظت اين آلايندهها به مرگ هزاران پرنده منجر ميشود.
معاون امور تالابها در دفتر زيستگاهها و امور مناطق در سازمان حفاظت محيط زيست از برنامههاي آينده اين معاونت براي مشخص كردن منابع توليد آلايندگي، سهم آنها و وظايف دستگاهها در قبال آن ميگويد و خود نيز تاكيد ميكند كه اصرار بر معرفي پسروي آب درياي خزر به عنوان عامل اصلي تغيير كيفيت و سلامت آب ميانكاله نميتواند منجر به تغييري شود، او نيز اذعان مي دارد كه در ماجراي مرگ هزاران پرنده در ميانكاله نميتوان عامل انساني را ناديده باقي گذاشت و تمام عللها را در چرخش فلك و تغيير اقليم دانست، اما او تغيير وضعيت بحراني ميانكاله را در برنامه وزارت جهاد كشاورزي و سازمان شيلات ميداند، اينكه آنها چقدر تعارفات را كنار ميگذارند، مساله را جدي ميگيرند و عملگرايانه پيش ميروند.
مرگ مبهم فلامينگوها و چنگرها در ميانكاله
فلامينگو يا چنگرها با چشمهايي باز جان دادهاند، در ميان جمع رفتگان پرندگان تالاب ميانكاله، مرگ فلامينگو و چنگر است كه بيداد ميكند و به ندرت لاشه پرنده ديگري در ميان سياه و صورتي چنگر و فلامينگو به چشم ميخورد. اين نكتهاي است كه «ايمان ابراهيمي»، كارشناس پرندگان، مديرعامل انجمن حفاظت آواي بوم و نويسنده كتاب «مهاجرت پرندگان، پرندگان مهاجر در ايران» در گفتوگو با «اعتماد» به آن اشاره ميكند. «بيش از 260 گونه پرنده در ميانكاله زندگي ميكنند كه از ميان آنها بيش از 150 گونه پرندگان مهاجر هستند و باقي بومي. از ميان اين گونهها، وسعت اصلي تلفات در ميانكاله در دو گونه فلامينگو و چنگر رخ داده است، دو گونهاي كه نه از يك راسته هستند و نه تشابه ژني دارند.» مرگ دو گونه خاص را انتخاب كرده است اما هنوز گزارشهاي منتشر شده از سوي سازمان محيطزيست نتوانستهاند به اين پرسش پاسخ دهند كه چرا عمده تلفات سنگين ميانكاله از ميان اين دو نوع گونه بوده است. چنگر و فلامينگو از دو راسته متفاوت هستند، از نظر گونهشناسي، ارتباط مشخصي با هم ندارند و همين موضوع در تجربه مرگ پرندگان به دليل بوتوليسم در سطح جهان تازگي دارد. اين در حالي است كه به گفته ابراهيمي، آنفلوآنزاي فوق حاد پرندگان بيشتر موجب مرگ مرغابيسانان و ماكيان ميشود، اين دو گونه شباهت ژني مشخصتري نسبت به هم دارند تا چنگر و فلامينگو. مرگ چنگرها و فلامينگوها در ميانكاله به همين دليل بهزعم نويسنده كتاب پرندگان مهاجر طبيعي به نظر نميرسد و حتي ميتواند وجود دلايل ديگري را جز بوتوليسم تقويت كند، يا به بيان او «احتمال اينكه عامل كشنده، فقط و فقط بوتوليسم باشد را كم ميكند و به اين احتمال قوت ميبخشد كه با منشا آلودگي منحصر به فردي در ميانكاله مواجه باشيم.»
تشخيص علت اين امر اما نياز به مطالعهاي همهجانبه، دقيق و علمي دارد و علت مرگ پرندگان از روي تصاوير يا مشاهده قابل تشخيص نيست، زيرا به گفته ابراهيمي، عمده بيماريهايي كه باعث مرگ وسيع پرندگان ميشوند، علائم عصبي مشابهي دارند و تقريبا علائم عمومي مشتركي را در اندام پرندگان نگونبخت ايجاد ميكنند. به همين دليل است كه فلج شدن فلامينگوها و چنگرهاي ميانكاله در ميان تصاوير و فيلمهاي منتشر شده از آن نميتواند علت اصلي مرگ آنها را نشان دهد.
چرا پس از دو سال، هنوز گره مرگ در ميانكاله باز نشده است، ايمان ابراهيمي، براي پاسخ به اين پرسش به دو نكته اشاره ميكند. نخست اينكه پس از حادثه سال گذشته، در ميانكاله بسته شد و فرصت پژوهشهاي مستقل و داوطلبانه از متخصصان گرفته شد. اين در حالي است كه يافتن علت اين پديده نادر، نياز به خرد جمعي حاصل از همانديشي جمعي از متخصصان مديريت زيستگاه، مطالعات اكولوژيك، متخصصان شيمي و دامپزشكي و ديگران دارد تا تمام ابعاد محتمل مرگ پرندگان به دقت بررسي شود. اما چنين پروژه مطالعاتي به تنهايي از عهده سازمان محيط زيست با بودجه و توان علمي مشخص و محدود برنميآيد، اين نكتهاي است كه ايمان ابراهيمي از سازمان محيطزيست ميخواهد تا پذيراي آن باشد، زيرا «احتمالا سازمان محيطزيست به تنهايي توان علمي كافي بررسي اين حادثه و تعيين علل و رفع آن را ندارد و براي اين منظور، درهاي ميانكاله بايد به روي متخصصان داوطلب گشوده شوند.»
گرچه علت اصلي مرگ پرندگان در ميانكاله در دو سال متوالي بوتوليسم معرفي شده است، اما هنوز ريشه انساني يا طبيعي اين امر از سوي سازمان محيطزيست با ارايه گزارش علمي تدوين نشده است. مرگ پرندگان بر اثر سم بوتوليسم به گفته ابراهيمي چندان امري خلاف جريان طبيعت نيست. او ميگويد كه ميليونها سال است كه در نقاط مختلف دنيا و در بازههاي زماني مشخص و بعضا هم نامشخص، آنفلوآنزاي فوق حاد پرندگان يا بوتوليسم تلفات سنگيني از پرندگان مهاجر ميگيرد. اين اتفاق حتي پيش از ورود انسان بر كرهزمين نيز رخ داده است و ماهيت اين موضوع جديد نيست و همين حالا هم در آفريقا و امريكا و ساير نقاط جهان اين اتفاق رخ ميدهد. اما آنچه در اين ميان اهميت دارد، بررسي اين موضوع و كشف عوامل انساني يا طبيعي دخيل در اين حادثه است. ابراهيمي ميگويد: «اگر ريشه تلفات سنگين پرندگان صرف عامل طبيعي باشد، در اين صورت ميتوان اين اتفاق را جزيي از فرآيند چرخه طبيعت دانست و در آن دخالت محسوسي نداشت. اما عموما چنين اتفاقهايي منتج از فعاليتهاي انساني هستند، يا توسط دخالت انسان در طبيعت شكل ميگيرند يا تشديد ميشوند.»
مرگ پرندگان و حتي پستانداراني مثل فيل در آفريقا به دليل بوتوليسم در دهههاي اخير فزوني يافته است و به گفته نويسنده كتاب پرندگان مهاجر اين اتفاق پس از اين بيشتر هم تكرار خواهد شد. به صورت عمومي، دليل اين اتفاق تغيير اقليم و برهم خوردن نظم طبيعي انگاشته ميشود. اگر در ميانكاله اثبات شود كه عوامل انساني هيچ نقشي در شكلگيري سم بوتوليسم ندارند، در اين صورت ميتوان گفت ميانكاله نيز متاثر از تغيير اقليم به چنين روزگاري دچار شده، گرماي زودرس فعاليت باكتريهاي كف تالاب را افزايش داده و اين سم توليد شده است. اما ممكن است نتيجه مطالعات در ميانكاله خبر از حضور عوامل انساني در شكلگيري اين تراژدي بدهند، در اين صورت، دستكاري محيط طبيعي و افزايش آبهاي راكد جزيره ميتواند در توليد بوتوليسم نقش داشته باشد، اما همانطور كه ابراهيمي تاكيد ميكند، تشخيص هر كدام از اين دو وجه جز با انجام مطالعات وسيع و دقيق ممكن نيست. تشخيص نوع آلودگي در ميانكاله نياز به آزمايش آب و خاك منطقه طي سالهاي مختلف دارد تا مشخص شود كدام آلودگي در اين دو سال تغيير كرده است و منشا اين آلودگي چه ميتواند باشد. اهميت بالاي اين بررسي را ابراهيمي در اين نكته ميداند كه برخي از آلودگيها، براي مثال آلودگيهاي آبزيان در مزرعه پرورش ماهي كه از طريق آبهاي زيرزمين وارد تالاب ميشوند ميتواند با هزينه اندك رفع شود و از هزينه سنگينتر و نابودي تلاشهاي بينالمللي براي حفاظت پرندگان مهاجر ممانعت به عمل آورد.
ابعاد بينالمللي مرگ پرندگان ميانكاله، نكته ديگري است كه اين كارشناس از اشاره به آن غافل نميماند: «وقتي عنوان ميشود كه بيش از 8 هزار پرنده در ميانكاله تلف شدهاند، خاطرمان نرود كه تمام جمعيت پرندگان تالابهاي استان پهناوري چون اصفهان كمتر از 5 هزار هستند و اين تلفات بيشتر از جمعيت كل پرندگان يك استان است. 8 هزار لاشه عدد كمي نيست.» تلف شدن زحمات محيطبانان، تلاشهاي بينالمللي و سرمايهگذاري براي حفظ گونههاي تلفشده در ميانكاله سوي ديگر تكرار مرگ فلامينگوها و چنگرها در اين تالاب است. ابراهيمي به تلاش سالانه محيطبانان به منظور حفظ پرندگان مهاجر و دستگيري متخلفان و شكارچيان اشاره ميكند و ميگويد كه يك شكارچي، نهايتا سه يا چهار پرنده را شكار ميكند و مجازات ميشود، اما در ميانكاله، مجموع مرگ پرندگان از شكار شكارچيها هم بيشتر شده است. علاوه بر اين، مديرعامل انجمن حفاظت آواي بوم به فرصت محدود براي رسيدگي به تالاب ميانكاله اشاره ميكند و ميگويد: «فرصت نامحدودي نداريم. جمعيت فلامينگوهايي كه از آسياي ميانه و قزاقستان به ايران سفر ميكنند نامحدود نيست و اگر امسال راهحلي براي اين امر درنظر گرفته نشود، جمعيت مولد را در تالاب از دست خواهيم داد و علاوه بر آن، ميزبان بسيار بدي براي پرندگاني خواهيم بود كه تنها بخش كوچكي از زندگي خود را در ايران مهمان ما هستند. خسارتي كه با تعلل به اين پرندگان ميزنيم، خسارتي بينالمللي است، خسارتي است كه به روسيه و قزاقستان و سرمايهگذاري آنها براي حفظ اين دو گونه وارد ميكنيم.»