خودخواه آيندهنگر
مهدي نيكوئي
از زمان وگان شدنش با انتقادات شديدي مواجه شده بود. بسياري مخالفت او با استثمار و استفاده از محصولات حيواني را پشت پا زدن به سنتهاي فرهنگي و تاريخي ميدانستند. عدهاي آن را حيوانپرستي ميشمردند و برخي آن را ترجيح حيوانات به انسانها. در نگاه اطرافيانش، تبديل به جامعهستيزي شده بود كه به دنبال دردسر ميگشت و ارزش انسانها را زير سوال ميبرد. برخي نگاه مثبتتري به مواضع فكرياش داشتند و صرفا او را از خودگذشته ميدانستند. اما در واقع، در وگان بودن او هم ميشد ردپاي نوعي خودخواهي را ديد. ديگران به دليل لذت غذا، راحتي و همسويي با جامعه به مصرف محصولات حيواني ادامه ميدادند. او هم اهداف خودخواهانه خودش را داشت و تنها تفاوت، در ابعاد زماني خودخواهي بود. او به دنبال نجات خود و همنوعانش از بحرانهاي زيستمحيطي و اجتماعي ميگشت. فهميده بود كه گرمايش جهاني، بيابانزايي، خشكساليها، سيلها، آتشسوزيها و بسياري از بحرانهاي طبيعي ديگر با كاهش مصرف محصولات حيواني قابل مديريت هستند. فرزندي نداشت اما آينده فرزندان ديگران برايش مهم بود. با ادامه بحرانهاي طبيعي، زندگي خود او و نسلهاي آينده در معرض مخاطرات بيشتري قرار ميگرفت. حتي بر خلاف اتهامات ديگران، بخشي از وگان بودنش را به دليل اهداف اجتماعي ميدانست. مراكز پرورش و كشتار حيوانات، باغهايي سرسبز نبودند كه كاركنان آنها لذت زندگي را درك كنند. بسياري از آنها تحت تاثير فضاي متعفن و ديدن هر روزه خون و زجر حيوانات، به مشكلات روحي دچار ميشدند؛ ضمن آنكه حتي از نظر فيزيكي هم يكي از بدترين مشاغل موجود را داشتند. سرطان، بيماريهاي قلبي، ديابت و حتي بسياري از پاندميها مثل كرونا و ابولا و آنفلوآنزا از صنايع حيواني نشات گرفته بودند. تفاوت او با ديگران آن بود كه اهميت به اجتماع را از اين ابعاد هم ميديد.