ادب، لازمه حيات اجتماعي
نيوشا طبيبي
كساني كه با واژه سر و كار دارند، يعني نويسندهها و شاعران و روزنامهنويسها، قاعدتا بيش از ديگران به تاثير كلمات و معاني بر اذهان آگاه هستند. اين آگاهي، تمام سرمايه كسي است كه اهل قلم به حسابش ميآورند. حساب كساني كه در شبكههاي اجتماعي مينويسند البته جداست آنها قوانين و راه و روش خود را دارند. عرض من درباره كساني است كه در رسانههاي رسمي و با شناسنامه و نشاني آشكار قلم ميزنند. آنها مكلف به رعايت آداب نوشتن هستند. عليالقاعده اين رسانههاي بزرگ و رسمي و نويسندههايشان هستند كه بر ادبيات نوشتاري جامعه تاثير خود را ميگذارند. اما متاسفانه راه و روش و ادبيات «اينفلوئنسرها» و «يوتيوبرها» و «سلبريتيهاي اينستاگرامي» سرمشق عدهاي از نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات براي جذب مخاطب بيشتر شد. سطح كار مطبوعاتي و كيفيت توليد متن و خبر، در بسياري از موارد به اندازه پيج اينستاگرامي و توليد اخبار زرد براي جذب «فالوئر» فرو افتاد. تكرار تيترها و اصطلاحات اينستاگرامي مانند «واكنش جنجالي الف به حرفهاي ب»، «كنايه سنگين جيم به دال» در مطبوعات فاجعه است. محصول اين فاجعه بيادبي و بينزاكتي و جريحهدار كردن احساسات عمومي و پرت كردن حواس مردم از موضوعات مهم است. آلودن ساحت نويسندگي به امور درگوشي مانند غيبتهاي مجالس خانوادگي، جامعه را دچار غفلت و عدم توجه به اموري ميكند كه لازم است در آنها تعمق و دقت شود. خبر دعواهاي سياسي و جناحي، تصميمگيريها و عزلها و انتصابهايي كه گاه با آينده تكتك ايرانيان و سرنوشت فرزندانمان ارتباط دارند به سطح نازلي ميافتد كه كمتر كسي به پيامدهايش فكر ميكند. اخبار سياسي و اجتماعي كمكم به عنوان پديدهاي مفرح پايشان به صنعت سرگرميسازي ايراني باز شده است. اشاعه زبان شلخته و به دور از ادب را ميتوان حتي روي بيلبوردهاي شهري هم ديد. تصور كنيد، تبليغ عظيمي كه در كنار بزرگراه پر رفت و آمدي در تهران نصب شده باشد، چند ميليون چشم روزانه آن را ميبيند؟ اگر جملاتي زشت و درشت در آن به كار رفته باشد، آيا بيادبي و شلختگي عاديسازي نميشود؟ پاي بيادبان به مجامع فرهنگي رسمي هم باز شده است. البته به كار بردن زبان و لحن خشن و به دور از ادب و فرهنگ در نشستهاي جشنواره سابقه دارد. درگيري فرزند يكي از كارگردانان قديمي با خبرنگار پرسشگر و تهديد او به ضرب و جرح در يكي از دورههاي گذشته در اذهان باقي مانده است. لحن بيادبانه خبرنگار يا منتقد فيلمي كه به بازيگر محترم و مودب آقاي پژمان جمشيدي توهين روا داشت و بعد در دفاع از آن شيوه، آسمان و زمين را به هم دوخت، سبب شرمندگي روزنامهنگاران است. روش محترمانه و مودبانه آقاي جمشيدي در پاسخگويي به بينزاكتي خبرنگار از عزت نفس و فرهيختگي و شرافت و شخصيت ايشان خبر ميدهد. اي كاش مانند ايشان بين اهل فرهنگ و هنر بيشتر شوند. با شيوع بيادبي و رواج خشونت و شلختگي كلامي، روز به روز از مهر و عطوفتي كه نياز مبرم ما براي همزيستي است دورتر خواهيم شد. وقتي درشتگويي باب و رايج شود، نقد سياسي جايش را به بياحترامي ميدهد. توهين به رييسجمهور، توهين به شخص نيست، توهين به جايگاهي حقوقي است. توهين به آراي مردمي است كه چهار سال پيش كسي را بر راس قوه مجريه نشاندهاند. اما اين بددهانيها حاصل عاديسازي بيادبي است. وقتي صاحبان قلم و تريبونها از ادبيات رسمي و معيار دور ميشوند و عنان از كف داده به رقبا فحاشي ميكنند و بيادبي و پرخاشگري جايش را به نازكگويي ميدهد نتيجه همين است. باور كنيد درد است كه نويسندگان و سخنرانان ما ديگر نميتوانند نقد خود را در لفافهاي از ادب بپيچند و آشكار و شفاف ايراد خود را بگويند و بنويسند. خسران بزرگي است كه جاي نقد شفاف مودبانه و روشن را «كنايههاي سنگين» و «واكنشهاي جنجالي» گرفته است.