رضايت آفريني مدرسه
مرتضي نظري
به بهانه برگزاري شانزدهمين نشست گفت و گوي كافه خرد
ايران در آستانه ورود به قرن جديد هجري خورشيدي است و همين كافي است تا مدرسه را مسوولانه با چند پرسش مواجه و به گفتوگويي فراگير براي بهبود وضعيت آموزش و پرورش يكديگر را دعوت كنيم. انگاره و داوري غالب در خانواده آموزش و پرورشيها يك عبارت آشناست: آموزش و پرورش اولويت دولتها نبوده و به آن مانند طفل سرراهي نگاه شده.
من دو نكته به اين انگاره ميافزايم:
يكم: متاع و محصول آموزش و پرورش چه بوده كه نه جامعه و نه دولتها اولويت بالايي براي آن قائل نيستند؟
دوم: سهم دانشگاهيان و آكادميسينهاي علوم تربيتي در انزواي آموزش و پرورش و از اولويت افتادن آن چيست؟
بله! من و به احتمال زياد مخاطبان گرامي ميدانيم كه نهادهاي بسياري در پديداري وضعيت اكنون آموزش و پرورش سهيم هستند اما دقيقا پرسش مبنايي من معطوف به سكوت و
محافظهكاريهاي فراموش نشدني آن دسته از دانشگاهيان و چهرههاي برجسته علوم تربيتي در بزنگاههايي است كه اتفاقا بايد مسوولانه روشنگري ميكردند و نكردند مانند سكوت ايشان در ماجراي دست بردنهاي عجيب در كتابهاي درسي مدارس و موضع تماشا كردن اين جنتلمنهاي اتو كشيده و صاحبنام در مواقعي كه آموزش و پرورش به كمك نياز داشته است. اين سكوتها و محافظهكاري چهرههاي علمي خسارت فراواني براي نهاد مدرسه داشته كه واكاوي انگيزه و علل آن وقت ديگري ميطلبد. بديهي است كه انتظار از نهاد دانشگاه براي كمك به بهبود و ارتقاي كارآمدي و اثربخشي مدرسه از جنس كمك اجرايي و مديريتي نبايد باشد يا حداقل انتظار قبول مسووليت اجرايي در آموزش و پرورش توسط دانشگاهيان انتظاري اولويتدار نيست. آنچه اولويت مغفول و مورد پرسش است، كمك به انباشت مفهومي و علمي براي بازخواني نسبت خود با جهان پيرامون و نقادي و بازخواني اكنون خودمان و كمك به پيدا كردن جايگاهي مناسب در ميان جهان پيچيده است. به عبارتي؛ كمك به مواجهسازي مدرسه و اركانش با پرسشهاي اساسي براي بالا بردن توان بازآفريني تمدني. اين مسووليت خطير كه متاسفانه به جز تعداد اندكي از چهرههاي موثر و مسووليتشناس دانشگاهي از سوي عموم ايشان بر زمين مانده و اغلب دچار چرخه تقلا براي ارتقاي درجه دانشگاهي و انتشار مقاله در مجلات علمي پژوهشي شدهاند. ما سالهاست ناي و نوايي از دانشكدههاي علوم تربيتي نميشنويم و حيرتآور اينكه وقتي يك اقتصاددان، جامعهشناس يا عصبشناس درباره وضعيت آموزش و پرورش از منظر تخصصي خود خود اظهارنظر ميكند با اين واكنش مواجه ميشويم كه چرا در حوزهاي حرف ميزنيد كه رشته شما نيست؟! در حالي كه در ميدان عمل، موضع اكثر مجامع علوم تربيتي نسبت به آموزش و پرورش از دو حال خارج نبوده: يا پرداختن به مسائل آموزش و پرورش را نوعي ورود به ساحت اجرا و دون شأن خود ميپندارند و يا دچار تصوري بالا به پايين نسبت به موقعيت و ماهيت مدرسه و دوگانه دانشگاه - مدرسه هستند و ناخواسته مرتبت مدرسه را كه ميدان اصلي رشد و تكامل نظريات و مكاتب و رويكردهاي روانشناسي و تربيتي بوده، نازل ميدانند. به راستي چقدر از مقالات isi و سمينارهاي ديروز و وبينارهاي امروز اهالي علوم تربيتي تحول كه نه! تلنگري برميخيزد؟ چرا مدرسه را از فاصلهاي نزديكتر نميبينند؟ تكليف مدارس سنتي و رويكردهاي قديمي و غيرپاسخگوي حاكم بر مدارس چه ميشود؟ براي كيفيت افزايي مدارس چه ايدهاي داريد؟ با تغييرات زيربنايي و دگرگوني اينترنت در ماهيت و شكل و محتواي مدرسه چه تدبيري داريم؟ آمادگي جامعه، نهاد خانواده به ويژه بضاعت نهاد آموزش براي شرايط جديد مدرسه چگونه است؟ ارزشيابي متمركز و كتاب درسي متمركز و سبك مدرسهداري سنتي ما چگونه خواهد شد؟ آيا با تصوري كه ما از مدرسه به عنوان موقعيتي فيزيكي و زمان تعيين شده در روز با برنامه درسي و معلم و امتحانات و... داريم، ميتوان وارد قرن جديد شد؟ بياييد براي بهبود وضعيت مدرسه گفت وگو كنيم.