يك لايك ساده
فاطمه باباخاني
صفحه روشن ميشود، پيامي از دوستي است مبني بر اينكه فيلمي كه يكي از آشنايانش تهيه كرده را لايك كنيم، زيرا تعداد بالاي لايكها به برنده شدن او در مسابقه منجر ميشود و طبيعتا دلش را شاد ميكند؛ البته اين دوست به صراحت نميگويد حتما فيلم را لايك كنيم اما براساس محتواي آن مشخص است كه خواهان همراهي و مشاركت ماست. مشابه اين پيام بارها و بارها در اينستاگرام براي ما آمده، مادراني كه پيامهاي خصوصي ميفرستند تا در مسابقههاي زيبايي و هزار چيز ديگر كه فرزندشان شركت كنيم و تصويرشان را لايك كنيم تا برنده مسابقه باشند. از سر كنجكاوي فيلم را باز ميكنم، به نظرم ضعيف ميآيد و آن را به اين دوست ميگويم. ميگويم فيلم را نپسنديدهام و دليلي براي لايك آن نميبينم و بعد هم ميگويم براي قضاوت درباره بهتر بودن اين فيلم كوتاه بايد بقيه فيلمها را هم ديده باشم تا بتوانم قضاوت كنم. آن دوست اندكي دلخور ميشود و ميگويد اين يك لايك بيارزش است و من اين طرف اصرار كه شركت در هرگونه نظرسنجي براي رعايت اصل انصاف نميشود همينطور راي داد. او باز ميگويد فكر ميكني در بسياري از اين مسابقات كه مخصوصا براي كودكان برگزار ميشوند جايزه چيست و از سر تحقير ميگويد يك «كلمن» آب آخرش ميخواهند بدهند. من باز قانع نميشوم و ميگويم شايد همين كلمن ساده حق كودك ديگري باشد كه با رايگيريهاي سوگيرانه ما به ديگري تعلق گيرد و ما در برابر همين لايكهاي ساده وقتي كه موضوع رقابت مطرح است، مسووليت داريم و در جايگاه داور قرار گرفتهايم. به او از دوستي ميگويم كه يكبار اين درس را به من آموخت. آن روز كه هيجانزده از او درخواست كردم به فيلمي از اصغر فرهادي راي دهد تا بتواند در رقابت با ساير فيلمهاي سينمايي امتياز بيشتري بگيرد. آن روز آن دوست از من پرسيد آيا فيلمهاي ديگر را ديدهام يا نه و بر چه اساسي قضاوت ميكنم. من برايم ايراني بودن كارگردان اهميت داشت و اينكه نام كشورم در يك رقابت سينمايي جهاني مطرح شود و او به من از انصاف گفت، اينكه راي دادن براساس منافع قومي و قبيلهاي به رقابت سالم صدمه ميزند و نبايد كليك يا لايك خودمان را بيارزش بدانيم آن زمان كه قرار است بر اساس همانها داوري صورت بگيرد.