• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4870 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲ اسفند

داوري را به تاخير بيندازيم

محمد خيرآبادي

گاهي وقت‌ها به اين فكر مي‌كنم كه بد نيست تصميم جدي بگيرم و از اين به بعد درباره چيزي كه نمي‌دانم حرف نزنم. با اين كار احتمالا كم‌حرف‌تر از گذشته مي‌شوم. چون موضوعاتي هستند خارج از دايره دانايي‌ام كه به دلايل مختلف مثل همراهي با ديگران يا بلند بلند فكركردن يا ... درباره آنها سخن مي‌گويم. علاوه بر اين به نظرم خوب است يك تصميم ديگر هم بگيرم و درباره چيزي كه تا حدودي از آن اطلاع دارم اما اطلاعم دقيق و موثق نيست هم، حرفي نزنم. قطعا در اين صورت موضوعات زيادي در روز برايم پيش خواهد آمد كه مجبورم درباره‌شان سكوت كنم و به همين دليل ارتباطم با اطرافيان كم و كمتر خواهد شد. حتي مي‌توانم تصميم ديگري هم بگيرم و درباره چيزهايي كه مي‌دانم و اطلاع دقيق و موثق دارم هم، بدون قطعيت حرف بزنم. چرا كه عصر، عصر احتمال است. كافي است يك راي قطعي صادر كنيم تا به دقيقه نرسيده تكذيبيه‌‌اش در بيايد. اگر در اين تصميم هم جدي باشم، دور از تصور نيست كه به غير از احوالپرسي با ديگران، صحبت درباره اينكه هواي امروز چقدر خوب است، ابراز نظر درباره رنگ لباس همسرم، پيشنهاد ناهار به همكاران يا مواردي از اين دست، حرفي نداشته  باشم كه  بزنم.
 شايد اين پيشنهاد كه هيچ‌كس درباره چيزي كه نمي‌داند حرف نزند و همه دنيا زبان به كام بگيرند، نه ممكن باشد و نه مطلوب. بديهي است كه ديكته نانوشته غلط ندارد. شكي نيست كه از تضارب آرا و نظرات مختلف راه‌ها پيش پاي اجتماع باز مي‌شوند. اما سوال اينجاست؛ آيا اين هم بديهي نيست كه «سخن گفتن درباره چيزهايي كه نمي‌دانيم ضررهاي جبران‌ناپذير به دنبال دارد»؟ اگر حرف زدن‌مان را كنترل نكنيم احتمالا درباره انتخاب رشته تحصيلي، خريد خانه، درمان يك بيماري يا موضوعات اين‌چنيني بدون آگاهي، به ديگران مشورت خواهيم داد. يا بدون اطلاع از آدرس دقيق جايي كه دوست‌مان مي‌خواهد به آنجا برود، سعي مي‌كنيم هر طور شده راهنمايي‌اش كنيم. يا دقيقا نمي‌دانيم مشكل ماشين همكارمان چيست اما مصرانه به او مي‌گوييم فلان قطعه را عوض كند. چاره چيست؟ بيشتر سكوت كنيم تا جلوي ضررهاي جبران‌ناپذير را بگيريم يا بيشتر سخن بگوييم و با تحمل هزينه‌هايش، در گذر زمان خود  و جامعه خود را اصلاح كنيم؟ 
ما نياز داريم به اينكه سخن بگوييم، نقد كنيم، دست به انتخاب بزنيم و در واقع قضاوت كنيم، اما با كمترين ضرر ممكن. چرا كه هر تصميم و انتخابي به ناچار مبتني بر داوري است و انگار سخن گفتن درباره نادانسته‌ها را بايد شري واجب به حساب آورد. يك راه براي كاهش مضرات قضاوت‌هاي ناگزير ما، اين است كه سعي كنيم حكم قطعي صادر نكنيم و درصدي براي خطا در نظر بگيريم. يك راه ديگر اين است كه اگر جايي مجبور به انتخاب نيستيم، اصراري بر انتخاب و قضاوت نداشته باشيم. بعضي‌ها اصرار دارند بفهمند يك كودك پدرش را بيشتر دوست دارد يا مادرش را؟ واقعا اين سوال، سوال بي‌وجهي نيست؟ يا مثلا همه‌چيز را دو شقه كردن با ترازوي حق و باطل چه اندازه عقلاني است؟ آيا دنيا فيلمي سياه و سفيد است؟ بعضي وقت‌ها ما به تحليل و مقايسه بين گزينه‌ها نياز داريم نه انتخاب كردن. گاهي ما مي‌خواهيم درباره موضوعي حرف بزنيم و نظرمان را بيان كنيم اما بي‌دليل درباره اين و آن داوري مي‌كنيم. مثلا مي‌خواهيم درباره يك داستان يا فيلم چيزي بگوييم يا بنويسيم اما سر از زندگي شخصي نويسنده يا كارگردان در مي‌آوريم. يا مثلا مي‌خواهيم نظري را نقد كنيم، شروع مي‌كنيم به واكاوي نيات صاحب‌نظر و به جاي رد كردن نظر او، خود او را رد مي‌كنيم. مي‌گويند كه راه رهايي از تنبلي و ديگر آسيب‌هاي زندگي ماشيني يك چيز است؛ اينكه ماشين‌هاي‌مان را پارك كنيم و پياده برويم، همين و بس. بقيه طرح‌ها و تدابير، لقمه را دور سر پيچاندن است. بعضي وقت‌ها بيخود دنبال راه‌هاي ديگر مي‌گرديم. اينجا هم يك راه داريم؛ تا مي‌توانيم داوري را به  تاخير  بيندازيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها