من اميدم را در يأس يافتم
فاطمه باباخاني
«سال بد/سال باد/سال اشك/سال شك/سال روزهاي دراز و استقامتهاي كم/سالي كه غرور گدايي كرد/سال پست/سال درد/سال عزا» (ا.بامداد) براي بسياري از ما سال 99 چنين بود، سالي كه با غم و درد از دست دادن عزيزي آغاز و تا پايان نيز غم بر غم افزوده شد. آنها كه ميشناختيم و نميشناختيم همه تبديل به عددي شدند كه روزانه سخنگوي وزارت بهداشت در ليست فوتشدگان ميشمردشان و راس ساعت 14 هر روز آنها را با هم جمع ميزد و ميگفت در آن روز چند نفر از ويروسي كه نميدانستيم و از كجا وارد زندگيمان شده جان سپردهاند. سال 99 سالي بود تلخ از اميدهاي تحقق نيافته، قيمتهايي كه پايين بيايد. سالي پر از انتظار، انتظاري از رخدادي خوش از اينكه بيدار شويم و كرونا نباشد، دوستي عزيز در كنار خانوادهاش باشد، خريدها با استرس پايان موجودي كارت همراه نباشد. ما اين سال را با دعاها و نجواهاي مردم پشت در بيمارستان براي سلامتي استاد شجريان، انصاريان، ميناوند و بسياري از هنرمندان و ورزشكارانمان گذرانديم در حالي كه هيچ كدام زنده بازنگشتند. سالي را گذرانديم كه در آن امكان سوگواري براي استاد شجريان چندان كه شايسته او بود، مقدور نشد در حالي كه ميليونها نفر در ايران و جهان در فقدان او اشك ميريختند. سال 99 با همه اتفاقات تلخ و اندكي شيرين آن در آستانه پايان يافتن است و سال 1400 را به زودي آغاز خواهيم كرد، سال تورم دوباره به گفته كارشناسان، سال انتخابات رياستجمهوري، سال بيمها و سال اميدهايي كه داريم به آينده بهتر، به بهبود اوضاع، به واكسيناسيون عمومي و در كنار دوستان و خانواده بودن همه كساني كه براي آباداني اين خاك خون دلها خوردهاند، شايد از همينروست كه شاعر ادامه ميدهد: «من عشقم را در سال بد يافتم/كه ميگويد «مايوس نباش»؟/ من اميدم را در يأس يافتم/ مهتابم را در شب/عشقم را در سال بد يافتم/ و هنگامي كه داشتم خاكستر ميشدم/ گر گرفتم».