سريال و توهم دانايي
محسن آزموده
نوروز نزديك است و مثل هر سال، همه در حال برنامهريزي براي گذراندن تعطيلات. شواهد و قرائن گوياست كه عيد 1400 هم ناگزيريم در خانه بمانيم و قيد مسافرت و گشت و گذار را بزنيم. در چنين وضعيتي بازار پيشنهادها و توصيهها براي خواندن و ديدن داغ ميشود و فهرستهاي بلند بالاي اسامي فيلمها و سريالها و كتابها و مجلات، در فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشود. در اين ميان گروهي اصرار دارند كه فقط سريال ببينند و ميگويند حال و حوصله كتاب خواندن ندارند. هيچ اشكالي ندارد. هر كسي مختار است خودش براي عمرش برنامهريزي كند و آن را هر طور خواست بگذراند. مشكل زماني پديد ميآيد كه فرد مذكور ادعا ميكند، هر سكانس بلكه هر صحنه از سريال بيپايان و متنوع و جذابي كه ميبيند، اندازه يك كتاب يا مقاله علمي ارزش معرفتي و تحليلي دارد. مثلا دوستي اصرار داشت تماشاي سريال «خانه پوشالي» (2013) بيشتر از هر كتابي به فهم مناسبات سياسي در كاخ سفيد كمك ميكند، يا رفيق ديگري مدعي بود، سريال «بورجياس» (2011) نه فقط بهتر از هر كلاس و كتابي مناسبات ايتالياي عصر رنسانس را نشان ميدهد، بلكه بهتر از هر استادي، آموزههاي ماكياولي در كتاب شهريار را ميآموزد. آشكار است كه دوست اول بعد از تماشاي سريال اول، تحليلگر مسائل سياست داخلي ايالات متحده نشد و دوست دوم هم بعد از ديدن آن همه قسمت، حتي يك مقاله هم نه فقط درباره فلسفه سياست بلكه راجع به ايتالياي قرن شانزدهم ننوشت!
واقعيت اين است كه هيچكس با ديدن سريال «ملكه شطرنج» (2020) شطرنج و فوت و فن آن را نميآموزد، همچنان كه تماشاي سريال «چرنوبيل» (2019) كسي را متخصص مسائل روسيه نكرده. سريالهاي داستاني كه سهل است، حتي با ديدن سريالهاي مستند هم نميتوان در موضوعي صاحبنظر شد. معرفت عميق و گسترده، با مطالعه جدي و سختكوشي حاصل ميشود، ضمن آنكه سريال براي متخصص شدن ساخته نشده و هدف اوليه و اصلي آن سرگرم كردن مخاطب است، از طريق قصه گفتن و ايجاد حس تعليق و بهكار بستن ترفندهايي براي ترغيب مخاطب به تماشاي بقيه ماجرا. اي بسا كل ماجراي بسياري از اين سريالها را بتوان در كمتر از پنج دقيقه توضيح داد، اما هنر برنامهسازان آن است كه با زرق و برق و جلوههاي ويژه و روشهاي سينمايي، مخاطب را ساعتها (گاهي صدها ساعت) پاي سريال بنشانند. سريال ديدن و سرگرم شدن نه فقط اشكالي ندارد، بلكه در شرايط كرونايي اخير خيلي هم خوب است. انتظار اين هم نيست كه همگان بيست و چهار ساعته كتابهاي سنگين فلسفي و تاريخي و علمي بخوانند. روانشناسان و مربيان تربيتي به ما آموختهاند كه آدميزاد براي يك زندگي عادي و متوازن و متعادل، هم به تفريح و سرگرمي نياز دارد، هم به كار و هم مطالعه جدي و عميق. مهم اين است كه بدانيم فيلم با سريال و اين هر دو با كتاب و اين هر سه با مجله و... فرق ميكند و كاركردهاي هر كدام متفاوت است. مهمتر اما روشننگري و رهايي از توهم دانايي است. معمولا ديگران به اطلاعات و تحليلهايي كه برمبناي اين يا آن سريال ارايه شود، چندان وقعي نميگذارند. مهم خود آدم است كه متوهم نباشد و خيال نكند كه با تماشاي يك سريال يا فيلم، از مطالعه عميق و گسترده راجع به موضوعي كه به آن علاقه دارد، مستغني و بينياز شده و اين سريال ميتواند نيازهاي معرفتي او را برطرف كند.