اميليا ارهارت
مرتضي ميرحسيني
اگر نام اميليا ارهارت را شنيده باشيد احتمالا براي آخرين پرواز اوست در تابستان 1937 كه به سقوط و مرگش منتهي شد. اما او پيش از آن پرواز بدفرجام، ركوردهاي ديگري را هم ثبت كرده بود و بسياري از مردم گوشه و كنار دنيا- حداقل به اسم- او را ميشناختند. سال 1932 در چنين روزي از نيوفاوندلند كانادا به تنهايي و بدون توقف تا ايرلند پرواز كرد(بيشتر از 3 هزار و 200 كيلومتر) و اولين زني شد كه سوار بر هواپيما از غرب تا شرق اقيانوس اطلس را درنورديده و به همين مناسبت هم نامش در تاريخ هوانوردي ماندگار شد. ارهارت در يكي از مزارع ايرلند شمالي به زمين نشست.كشاورزي از اهالي آنجا به او نزديك شد و پرسيد: شما از راه دوري (تا اينجا) پرواز كردهاي؟ و ارهارت پاسخ داد: از امريكا! البته تصميم اوليهاش اين بود كه به فرانسه برود و در پاريس فرود بيايد اما محاسبات قبل از پروازش در عمل نادرست از آب درآمد و او مجبور شد وسط راه، مسير خودش را عوض كند و به سوي ايرلند برود. در ايرلند شمالي هم نه در يك فرودگاه كه در مزرعهاي از مزارع نزديك شهر دِري به زمين نشست. اين پرواز حدود 15 ساعت طول كشيد و خبر آن تا چند هفته بعد سوژه رسانهها بود. زن بودن ارهارت يك طرف، زماني كه از كانادا تا ايرلند شمالي پرواز كرد، تازه فقط 5 سال از پرواز مشهور چارلز ليندبرگ ميگذشت (اولين خلباني كه يكتنه و بيتوقف از عرض اقيانوس اطلس گذشته بود.) البته خود ارهارت سال 1928 همراه با دو خلبان مرد، در پروازي كه 20 ساعت و 40 دقيقه طول كشيد عرض اقيانوس اطلس را طي كرده و- اولين زني بود كه- تجربه چنين پروازي را داشت. اميليا ارهارت اهل كانزاس بود(متولد 1897) دختر مادري جدي و فداكار و پدري الكلي و پردردسر. در سايت بيوگرافيداتكام آمده است چون خانواده ارهارت دركودكي و نوجواني زياد از اين شهر به آن شهر جابهجا ميشدند، اميليا در آن سالهاي رشد، درست و منظم تحصيل نكرد و دوست صميمي هم نداشت. چون پدرش هم حامي خوبي برايش نبود، ياد گرفت كه مستقل و روي پاي خودش باشد و براي تصميمهايي كه ميگيرد منتظر تاييد كسي نماند. اواخر جنگ اول جهاني پرستار داوطلب شد و به صليب سرخ پيوست. همان مقطع از زندگياش با دهها خلبان زخمي آشنا شد و ضمن تحسين آنان به پرواز دل بست. او يكي از اولين زناني است كه مدرك خلباني و مجوز پرواز گرفتند(گويا دركشور خودش شانزدهمين زن بود) اما چنانكه نوشتهاند هيچوقت واقعا خلبان ماهري نشد. بيشتر به غريزه و شجاعت تكيه ميكرد تا فن و اصول پرواز و بعد هم كه به اعتبار همين شجاعت به شهرت رسيد بيشتر به آن متكي شد. هر بار كه از جايي به جاي ديگر پرواز ميكرد، مطبوعات دربارهاش مينوشتند و خواهناخواه او را براي ثبت ركوردهاي تازه تحريك ميكردند. اوايل جولاي 1937 در پروازي به دور دنيا، جايي در جنوب اقيانوس آرام ناپديد شد و هيچ اثري از او و كمك خلبانش پيدا نشد. آخرين پيام راديويي كه فرستاد- و يكي از پايگاههاي دريايي امريكا در آن منطقه دريافتش كرد- اين بود: نميدانم كجا هستم و سوخت هواپيما هم تمام شده. همان روزها رييسجمهور امريكا، فرانكلين روزولت 4 ميليون دلار براي عمليات جستوجوي او اختصاص داد اما هيچ نشاني از او يا كمك خلبان يا حتي هواپيمايش پيدا نشد. اين پايان غمبار، شهرت او را بيشتر و نامش را ماندگار كرد. دو سال بعد، يعني تابستان 1939 مرگش رسما تاييد شد.