ساكت شو شر بخوابد
اسدالله امرايي
رمان «تخم شر» نوشته بلقيس سليماني در انتشارات ققنوس منتشر شده و داستان عاشقي دو نسل از مردمان اين سرزمين است. نسلي كه در بزرگداشت عشق كم نميگذارد. زمان وقوع داستان خيلي دور نيست. داستان از سالهاي 70 شروع ميشود. رمان، رمان سياسي نيست؛ اما اشاراتي به جريان اصلاحات دارد. فضاي رمان فضاي روشنفكري است؛ يعني آدمهايي كه در اين رمان معرفي ميشوند، پيوند تنگاتنگي با موضوعات مطرح جهان روشنفكري در ايران دارند. سهراب و ماهرخ شخصيتهاي اصلي اين رمان هستند و 10 سال از زندگيشان در اين رمان روايت ميشود. همه نامهاي آشنا را در اين رمان ميبينيد. شايد از معدود رمانهايي باشد كه به فاصله كمي از وقايع منتشر شده باشد. بلقيس سليماني طنزي قوي دارد و كلمه در دستش مثل موم است اما خيلي جاها خست به خرج ميدهد و كلمهها را نگه ميدارد كه يا به وقتش استفاده كند يا اصلا استفاده نكند. امساك او گاه علت دارد و نويسنده مجبور و معذور است و گاه ميخواهد خواننده را هم وارد معركه داستان خودش بكند. اغلب موفق هم ميشود. حكايتهاي بين سطور در اين رمان زياد است. شايد يكي از علتهاي استقبال از اين رمان همين باشد. كتاب در فاصلهاي كوتاه پس از انتشار به چاپ دوم رسيد. بلقيس سليماني متولد كرمان است و پيش از اين بازي آخر بانو، بازي عروس و داماد و خاله بازي را منتشر كرده و بسيار مورد توجه قرار گرفته است. نام كوچك من بلقيس، آن مادران اين دختران و مارون از ديگر آثار اين نويسنده است: «عبدالحي مذهبي بود، نه مذهبي قشري و معمولي. به روشنفكران ديني تعلق خاطر داشت. تازه اين تركيب عجيب و غريب باب شده بود و به آدمهايي مثل دكتر سروش و مجتهد شبستري ميگفتند روشنفكر ديني. عبدالحي از سينهچاكان اين جماعت بود. شاگرد سروش بود و هرجا دكتر سروش سخنراني يا جلسهاي داشت، او هم حضور داشت. ماهرخ هم چندبار با آنها، مينو و عبدالحي به اين جلسات رفت. اما سهراب نرفت. با اين همه مجله كيان و مدرسه را ميخريدند و ميخواندند. كتاب قبض و بسط تئوريك شريعت را كه يكجورهايي مانيفست اين فرقه بود با ماهرخ و با وسواس خواندند و در مورد موضوعاتش بحث كردند.