چه چيزهايي به فروپاشي شوروي انجاميد؟
فريدون مجلسي
در «اعتماد» دوشنبه 17 خرداد 1400، سخنان متين آقاي فرشاد مومني در موسسه دين و اقتصاد درباره «مسابقه خطرناك كانديداها در دادن وعده» منتشر شده بود. ايشان كارشناس معتبر اقتصاد است و هر چند در مواردي در حد ديدگاه اجتماعيتر يا ليبرالتر اختلافنظرهايي ميان كارشناسان وجود دارد، اما در علمي و آموزنده بودن كليات سخنان ايشان خصوصا در اشاره با خسارات ناشي از تحريمها و شيوع بيماري كرونا ترديدي نيست و براي خوانندگان اين پرسش پيش ميآيد كه پس چرا بسياري از كشورهاي ديگر منطقه كه بعضا از منابع و مزاياي ايران نيز برخوردار نيستند، از كشورهاي نفتي عربستان و امارات و مسقط و عمان تا كشورهاي غيرنفتي مانند تركيه و اردن و حتي پاكستان كه آنها نيز دچار مشكلات مشابه كرونايي هستند چنين ندارند. البته مشخص است كه آنها با تحريم مواجه نيستند. در اينجا با چرايي تحريم و تحمل اين همه خسارت كاري نداريم كه لابد اگر اين مساله مطرح نبود، هماكنون نمايندگان نظام در وين براي رفع آن در حال مذاكره ماراتن نبودند...
اما در پايان خبر بيانات ايشان مطرح شده است كه «چه چيزهايي به فروپاشي شوروي انجاميد؟» با توجه به اينكه گرچه دلايل اقتصادي فروپاشي شوروي درست است، اما چون از ديدگاه بنده اين دلايل اقتصادي علت نيستند، بلكه معلول سياستهاي ايدئولوژيك و راهبردي شوروي هستند، موضوع رنگ سياسي بيشتري مييابد. جناب مومني به درستي به «تضاد ميان شعارها و عملكردها در شوروي» اشاره كردهاند و ظاهرا در نقل سخنان گفتهاند «با بررسي مساله فروپاشي اتحاديه جماهير شوروي ميتوان به اين موضوع پي برد كه تعارض ميان اين دو عنصر كليدي درنهايت به فروپاشي يك كشور ميانجامد. نمونه آن نيز در دولت احمدينژاد مشاهده شد ... با وجود اينكه در آن دوران همگي طرفدار «عدالت» بودند اما به جاي عدالت چه چيزي نشست؟ .... در واقع آن چيزي كه كمر اتحاديه جماهير شوروي را شكاند، گستره فساد بود... به كانونهاي فساد كه نگاه ميشود، درمييابيم كه در سطح نظري، پول يگانه معيار موفقيت است و در سطح عملي نيز دو مساله وجود دارد؛ يكي مشاركتزدايي از مردم در بازار سياست و اقتصاد و دل بستن به سركوب سياسي به جاي مشاركت و دوم تيغ كند قوه قضاييه در برابر فعاليتهاي مافياي خوديها و تيغ مهلك قوه قضاييه شوروي در برابر انتقادهاي مشفقانه سياسي.»
به نظر نگارنده اين فرمايشات كاملا درست است و اتفاقا درستي نكات ذكر شده حتي بررسي تطبيقي آن با احمدينژاد ميتواند موجب برداشتي مغالطهآميز شود. ميخواهم بگويم پس چرا چنان فسادي در چين رخ نداد و منجر به فروپاشي نشد و با وجود سركوب سياسي در اوج توسعه اقتصادي در «تيان آن من» موتور توسعه چين در راه بهرهمندي هرچه بيشتر آن ملت عظيم از رفاه بيشتر و از افزايش قدرت اقتصادي و دفاعي آن كشور به كار سازنده خود ادامه داد و با وجود مباني مسلكي مشابه و بلكه اقتباس شده آن كشور از شوروي و با وجود پشت سر گذاشتن فاجعه ويرانگر و خسارتبار انقلاب فرهنگي فروپاشي در چين رخ نداد؟
بهتر است به يك تجربه شخصي مربوط به 44 سال پيش اشاره كنم. در سال 1977 در نمايندگي ايران نزد اتحاديه اقتصادي اروپا خدمت ميكردم. در آن روزها چين جهش خود را آغاز كرده بود و من آمارهاي مختلف توليدات آن كشور را به موجب منابع اتحاديه اقتصادي اروپا، مانند چند برابر شدن توليد قارچ در مدتي كوتاه و توليدات ديگر كه بيشتر جنبه كشاورزي داشت تعقيب ميكردم. در آن دوران نياز حتي گلكاري وسط بلواري كه فرودگاه پكن را به شهر متصل ميكرد، به جاي گل و چمن كلم كاشته بودند كه در پايان فصل برداشت و سودي حاصل ميشد! روزي دو ديپلمات همرديف من، دبير اول و دبير دوم سفارت چين، براي كاري به ديدارم آمده بودند. هنوز لباسهايشان ارمك سرمهاي يقه مائويي بود. دوران تنگ شيائوپنگ منجي اقتصاد و موتور تحول و اصلاحطلبي چين بود. من در آن افكار جواني و شايد تحتتاثير اخباري كه از ايران ميرسيد، خواستم دل آنها را به دست آورم و اشارهاي به رفتارهاي ناعادلانه امريكاييها كردم. ديدم تحويل نگرفتند و صرفا به موضوعات اقتصادي اكتفا كردند. در آن روزگار گرچه جنگ طولاني ويتنام با پيروزي ويت كنگ پايان يافته و جنگ و مداخله شوروي در افغانستان هنوز آغاز نشده بود، اما عرصه مداخلات عدالتخواهانه شوروي هنوز از آنگولا تا موزامبيك و از رودزيا تا كلمبيا و بوليوي و از كوبا تا نيكاراگوئا گسترده بود. نكتهاي كه ميخواستم بر سخنان كارشناس اقتصادي محترم بيفزايم، يا شايد اشاره كرده بودند و در گزارش نيامده بود، اين است كه دليل اصلي فروپاشي شوروي شرايطي بود كه آن عقبماندگي اقتصادي و فساد ناشي از محدود شدن دايره خوديها و رانتخواريها را پديد آورده و توان كشور را به تحليل برده بود.
شوروي به اقتضاي سلطهطلبي ايدئولوژيك از همان آغاز اين ماموريت را براي خود قائل بود كه آرمان كمونيستي خود را كه عادلانه و بر حق ميپنداشت در سراسر جهان بگستراند. پياده شدن قواي شوروي در انزلي به 1920 باز ميگردد. گيريم جنگ جهاني دوم بر آن كشور تحميل شد، حمايت از احزاب كمونيستي برادر با پرداخت حقوق به كادرهاي حزبي حرفهاي، انتشار كتابها و نشريات، تشكيل فرقههاي تجزيهطلب و مسلح كردن آنان، از ايران و يونان و اروپاي شرقي گرفته تا جنگهاي چريكي آفريقا و امريكاي لاتين و سراسر آسيا گسترده بود. هزينه جنگ ويتنام شوروي را در آن كشور به پيروزي رساند، اما كمرش را شكست. هزينه حفاظت از دولت كوبا و هزينههاي احزاب برادر و سر انجام، قطره آخر فروپاشي، دام جنگ فرسايشي در افغانستان بود كه امريكا با ايجاد و مسلح كردن القاعده با كمك عربستان و پاكستان نفس اقتصاد شوروي را بريد.