حكيمي، حكيم زمانه
غلامرضا امامي
رادمرد دين و داد، حضرت استاد محمدرضا حكيمي در بستر بيماري است. بيش از 50 سال از ارادت و احترام من به وي ميگذرد. از فيض حضورش و نعمت مهرش بهرهمند بودهام.نادره يگانه زمانه كه جز حق نگفت. دانشي مردي كه در سراسر زندگي به ريا و دروغ و دغل «نه» گفت و به پارسايي و راستي و آزادگي «آري» . دريا دلي كه « ابوذر»گونه زيست و «سلمان » وار انديشيد.
مدح كس نگفت و قدح كس نكرد. مشعلي در تاريكيها، نماد شرف و نمود شعور. ايران و جهان به حضور پر فيضش منور شد.به جواني به تازي آنچنان قصيدهاي شكوهمند سرود كه اديب نيشابوري وي را «متنبي» دوران خواند.
«سرود جهشها» را سرود و «فرياد روزها» را سر داد. گنجينه ماندني «الحيات» و «ادبيات و تعهد در اسلام» ميراث جاودانه اوست. همواره صداي بيصدايان و حامي بيپناهان. شاعر شهره خراسان«م. اميد» در كتاب «ارغنون» شعري پيشكش وي كرد و وي را «سربدار امروز خراسان» ناميد. وصي زندهياد دكتر علي شريعتي بود و وي تنقيح و تصحيح كليه كتابهايش را به وي سپرد و چنين نوشت: برادرم، مرد آگاهي و ايمان، اخلاص و تقوا، آزادي و ادب، دانش و دين، محمدرضا حكيمي.
در نثر فارسي بنايي نو افكند و در انديشه اسلامي بانگ برآورد: «اسلامي كه در آن عدالت نباشد اسلام نيست». سالها از نزديك شاهد زيستش بوده و هستم. به نان و پنيري قانع است، سقفي از خويش ندارد، پاكدامن و پارسا زيسته و به تعبيردوست ديرينش محمدرضا شفيعي كدكني زاهد زمانه نام گرفته.برايش دعا كنيم كه از بستر بيماري برخيزد و با قلم و قدمش دوستدارانش را دلشاد سازد.
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد.
وجود نازكت آزرده گزند مباد.