دو هزارمين سال پاريس
مرتضي ميرحسيني
هشتم جولاي 1951 پاريسيها دوهزارمين سال تولد شهرشان را جشن گرفتند. عددي كه براساس مستندات تاريخي چندان دقيق نبود، اما راحتتر در ذهن ميماند و تاثير تبليغات را بيشتر ميكرد. نوشتهاند نخستين ساكنان اين شهر و در واقع كساني كه سنگ بناي آن را گذاشتند گروهي از گُلهاي ماهيگير موسوم به پاريسيها بودند كه حوالي سال 250 قبل از ميلاد دو سوي رودخانه سن را براي اقامت انتخاب كردند. گويا، حداقل در آغاز كشاورز نبودند و شكمشان را با شكار حيوانات سير ميكردند. غارت اقوام همجوار و حمله به سكونتگاههاي ديگر هم جزو راه و رسم زندگيشان بود. اما سرانجام يكجانشيني بر سبك زندگيشان اثر گذاشت و آنان بعد از حدود يك قرن به مردمي آرامتر تبديل شدند كه هم زمين را كشت ميكردند و هم با اقوام دور و نزديك روابط تجاري داشتند. سال 52 قبل از ميلاد، مثل ديگر قبايل گُل تسليم روميها شدند و اطاعت از ژوليوس سزار را پذيرفتند. روميها بودند كه اين سكونتگاه را لوتهتيا ناميدند كه گويا معناي آن هم به رودي كه از وسطش ميگذشت و هم به جمعيت قابل توجهش اشاره داشت. اين نام چند نسل باقي ماند و بعد به پاريس تغيير كرد. از قرن دوم ميلادي مسيحيت به اين ناحيه رخنه كرد و تا جايي كه ميدانيم از اواخر قرن دهم ميلادي، از دوره فرمانروايي دودمان كاپت پايتخت فرانسه محسوب ميشد (هرچند مرزهاي فرانسه در آن زمان و تا قرنها بعد بارها تغيير ميكرد). در دوره رنسانس -كه درباره كشور فرانسه به قرنهاي 15 تا 17 ميلادي برميگردد- اين شهر يكي از مراكز علمي و هنري در اروپاي غربي شد و طبق اطلاعات سايت هيستوريداتكام، آن زمان بيشتر دانشمندان و هنرمندان در بخش جنوبي شهر زندگي ميكردند و بازرگانان و صنعتگران در قسمت شمالي آن سكونت داشتند.
البته ناگفته نماند كه پاريس تا نيمههاي قرن نوزدهم، حتي در سالهاي انقلاب كبير هم -در قياس با آنچه امروزه از شهرهاي بزرگ در ذهنمان داريم- شهر بزرگي نبود و جمعيت آن به 500 هزار نفر هم نميرسيد (اما به قول اريك هابسبام، پاريس با معيارهاي آن زمان و حتي باوجود ابهامي كه درباره خود واژه «شهر» وجود دارد شهر بزرگي بود). اين ناپلئون سوم بود كه به كمك ژرژ هوسمان پاريس را به شهري مدرن و بزرگ به معني امروزياش تبديل كرد. در آن دوره شهر را به هر سو گسترش دادند، در مركز و حواشي آن بلوارها و پاركهاي عمومي بزرگ ساختند و شبكه فاضلاب شهر را نوسازي كردند. خود ناپلئون سوم شاه بدعاقبتي بود و در جنگ با پروس مغلوب و اسير شد، اما پاريس بعد از او همچنان رشد كرد و نسل پشت نسل، بزرگتر و مهمتر شد.
امروزه بيشتر از 11 ميليون نفر در پاريس و حومه آن زندگي ميكنند (فقط بيشتر از 2 ميليون نفر در خود شهر) و يكي از مراكز عمده فرهنگ و مد و نيز تجارت و صنايع غذايي در دنيا شناخته ميشود. برج ايفل آنكه به افتخار صدمين سال انقلاب ساخته و برپا شد -و قرار بود سازهاي موقت باشد- يكي از مشهورترين نمادهاي اين شهر است، هرچند موزه لوور، كليساي نوتردام، باغهاي لوكزامبورگ و خيابان شانزهليزه آن هم بسيار مشهور است. جالب اينكه چند مجسمه شبيه به مجسمه آزادي در گوشه و كنار اين شهر قرار دارد كه يكي از آنها بسيار شبيه همان مجسمه معروف نيويوركي است.