ادامه از صفحه اول
طالبان و تاكتيكهاي جديد
طالبان عقايدي قرون وسطايي و عقبمانده و ارتجاعي دارد. به نظر ميرسد حضور مجدد طالبان بر اثر نوعي معامله و توافق بين قدرتهاي جهاني ميسر شده است و پشت پرده اين توافق در آينده روشنتر خواهد شد.مطمئنا توافق مذكور به نفع ملت افغانستان و خاورميانه و ايران نخواهد بود. افغانستان همواره باتلاقي براي قدرتهاي جهاني بوده، سالها شوروي سابق و بعدها امريكا در اين باتلاق شكست خوردهاند و متحمل هزينههاي گزاف شدهاند. هرگونه حضور ايران در افغانستان فرو شدن در همان باتلاق است و بايد از آن اجتناب كرد. از طرفي هرچند حكومت فعلي افغانستان در مسائل مختلف در مورد ايران ناسپاسي كرده و رفتارها و مواضع نادرستي درباره جمهوري اسلامي داشته است و در بزنگاههاي تاريخي با ترامپ عليه ملت ما همراهي كرده، طالبان اگر مدعي تجديدنظر در رفتارهاي خويش است اين فقط يك حركت تاكتيكي براي تصرف افغانستان با شعارها و مواضع فريبنده است و نبايد به شعارهاي عامهپسند آنها اعتماد كرد اما ممكن است سوال شود چه بايد كرد و بهترين حالتي كه ميتواند در همسايگي ما اتفاق بيفتد، چيست؟؟؟ بهترين حالت براي ايران و جهان آن است كه طالبان و حكومت فعلي افغانستان به نوعي تفاهم سياسي برسند و با انتخابات و حضور مردم افغانستان، آيندهاي مشترك براي كشور خود رقم بزنند در آن صورت افغانستان تا حدودي ميتواند به آرامش برسد. آرامش افغانستان در درجه اول براي مردمش و سپس براي همه خاورميانه از جمله ايران مطلوب و مناسب است. وگرنه جنگ داخلي در افغانستان و قتل و برادركشي و ناامني و هجوم ميليونها آواره افغاني به ايران و پاكستان و فقر و بدبختي ملت مظلوم افغانستان امري محتوم و متصور است . طالبان هيچگاه با افكار منحرفش نميتواند حكمراني درستي براي افغانستان به ارمغان آورد و نميتواند براي مردم افغانستان سعادت و صلح و آرامش و توسعه فراهم كند و هيچگاه نميتواند همسايه مطمئني براي كشورهاي ديگر از جمله ايران باشد لذا اميدوارم مسوولان كشور به هيچوجه به آنها اعتماد نكرده و براي خود در همسايگي ايران، يك جريان خطرناك را ساخته و پرداخته نكنند .طالبان هم ضد سنت است و هم ضد مدرنيته، زيرا با تحريف اسلام و با روشهاي مندرآوردي وحشيانه به اسم اسلام به سنن الهي و سنتهاي ديني و ملي جهان اسلام ضربه ميزند و هم ضد هرگونه پيشرفت و تكنولوژي و توسعه سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... است و با نقض حقوق طبيعي و حقوق اجتماعي مردم، كشور افغانستان را به يك زندان بزرگ براي شهروندانش تبديل خواهد كرد.
رسالت اصلي دولت سيزدهم
عدم انجام «بايدها» كه ناشي از اين عدم انتخاب و انتصاب درست است، قابل قبول نيست و دولت سيزدهم بايد با انتخاب درست مديران، فارغ از جناح و باند و مذهب و قوميت و با كسب نظر از مقامات آگاه و دلسوز كشور تيمي سالم، توانمند و كارآمد و در عين حال هماهنگ و همسو با سياستها و رويههاي دولت انتخاب كند كه توان و انگيزه انجام «بايدها» را داشته باشد و با تحقق «بايدها» اعتماد عمومي را ترميم و احيا كرده و حتي آن را ارتقا بخشد.
٢- بخش مهمي از «نبايدها» متاسفانه به وسيله برخي كارگزاران نظام در سطوح مختلف مديريتي و اجرايي انجام شده كه باعث لطمه به اعتماد عمومي شده است. گناه مديران، مجريان و كارگزاران خاطي در انجام «نبايدها» مضاعف است چون هم به بيتالمال و حقالناس و هم به جايگاه نظام در افكار عمومي لطمه زدهاند و اينان بايد به صورت مضاعف بابت ندانمكاريهايشان مورد مواخذه قرار گيرند. انجام «نبايدها» نيز توسط برخي كارگزاران نظام ميتواند ناشي از دو عامل باشد كه يكي عدم كارآمدي در انجام وظايف ذاتي مديران يا مجريان است كه بدون سوءنيت، تصميماتي گرفتهاند كه نبايد ميگرفتند و اقداماتي انجام دادهاند كه نبايد انجام ميدادند.
عامل ديگر سوءنيت افراد انتخاب شده يا منصوب شده است كه تعمدا تصميمي گرفتهاند يا اقدامي انجام دادهاند كه نبايد انجام ميدادند. تصميمات نادرست، اختلاس، ارتشاء، ايجاد نارضايتي در بين مردم، ناهماهنگي و اختلال در كار تيمي، سوءاستفاده از بيتالمال، تكبر و خودخواهي نسبت به مردم، دروغ و رانتخوري و رانت بخشي از جمله «نبايدهايي» است كه توسط برخي كارگزاران نظام انجام شده و اين امر به اعتماد عمومي لطمه زده است. بنابراين دولت سيزدهم بايد در تيم كاري خود از نيروهايي استفاده كند كه هم كاربلد و متخصص باشند و هم سالم و خوش نيت تا بلكه «نبايدها» در دولت سيزدهم اتفاق نيفتد و اعتماد عمومي به عنوان بزرگترين سرمايه اجتماعي ترميم و احيا شود كه با اين سرمايه ميتوان بر هر مشكلي فايق آمد و هر مرزي را درنورديد. به اميد اينكه دولت آتي بتواند در مسير تحقق «بايدها» و جلوگيري از انجام «نبايدها» گام بردارد و از اين طريق سرمايه ارزشمند و بيبديل نظام كه همانا اعتماد عمومي است ترميم شده و ارتقا يابد. انشاءالله.
كورسوي اميدي در دل سهامداران بورس
البته هنوز هم به دليل اتفاقاتي كه سال گذشته شاهد آن بوديم اطمينان مردم به بازار سرمايه اندك است و سياستهاي دولت جديد نيزدر خصوص اقتصاد كلان مشخص نيست و مردم با شك و ترديد وارد اين بازار ميشوند و اين شبهه هنوز هست كه تصميمات كلي در مورد بازار سرمايه به چه صورتي خواهد بود اما در حال حاضر بايد گفت بازدهي بورس از بازارهاي رقيب بهتر است. آنچه بايد به آن توجه شود اين است كه بزرگترين اتفاق امسال باز هم كسري بودجه دولت خواهد بود و اينكه چطور قرار است اين كسري بودجه تامين شود آيا باز نرخ بهره بانكي بالا ميرود؟ يا دولت اوراق خواهد فروخت؟ اما هماكنون هم ميبينيم با نرخي كه وزارتخانه اعلام ميكند اين اوراق خريداري ندارد. انتشار اوراق هر چند باعث جمعآوري نقدينگي و كمك به اقتصاد ميشود اما به صورت غيرمستقيم دولت از اين طريق ميخواهد بخشي از كسري بودجه خود را تامين كند اما در صورت انجام توافقات و آزاد شدن منابع ايران شايد كمي از اين كسري بودجه را برطرف كند هر چند با توجه به شرايط كنوني احتمالا اين منابع نيز صرف تامين كالاهاي اساسي در كشور ميشود. در كل به نظر ميرسد نرخ سود بين بانكي در ۶ ماهه دوم سال مجددا رشد كند و بهره بانكي به ۲۰ درصد و شايد بالاتر برگردد و شاهد افزايش نرخ دلار باشيم چرا كه اگر اوضاع سر و سامان پيدا نكند راحتترين راه براي دولت افزايش نرخ بهره و افزايش نرخ دلار است. پيشنهاد اين است كه دولت بر خصوصيسازي شركتهايش تمركز كند و شرايط به گونهاي پيش نرود كه اوضاع آنها هم شبيه ماجراي هفته تپه و ساير شركتهايي شود كه ورشكست شدند و ضرورت دارد تا دولت با يك مطالعه جامع از همه منابع خود براي تامين درآمد بهره گيرد نه اينكه نرخ بهره بانكي را افزايش دهد.