از مانور تجمل تا بيآبي خوزستان
جعفرگلابي
پس از پايان جنگ زمان زيادي از دوران سازندگي نگذشته بود كه مانور تجمل اعلام و با سرعتي باور نكردني حداقل در ميان بخشي از مسوولان، فضاي معنوي و سادگي دوران دفاع برچيده شد. خيلي زود پيكان سوارهاي مسوول كه از نازيآباد و جواديه و خانيآباد به وزارتخانهها ميرفتند، خودروهاي خود را مثل خانههاي خود عوض كردند و طبل جدايي اقتصادي مردم و بسياري از صاحب منصبان به صدا درآمد.ساده زيستي و حضور در ميان اقشار متوسط و پايين جامعه ريا به حساب آمد و تئوريسينها دست به كار شدند و نام اخلاق مردمي را پوپوليسم نهادند. كارگزاران سازندگي كه در آن زمان ائتلاف محكمي با جناح بازار برقرار كرده بودند در ايدههاي خود براي زندگيهاي تجملي موفق شدند و حتي بسياري از منتقدان خط امامي اين شيوه را با خود همراه ساختند! آنها اگر در زمينههاي ديگر افتان و خيزان عمل كردند، در خداحافظي با دوران معنوي زمان جنگ و تسري تجمل موفقيت كاملي به دست آوردند.وقتي حاج داود كريمي از جور زمانه از سياست رانده شد و براي گذران زندگي به تراشكاري نزديك بهشتزهرا روي آورد شايد هيچ يك از دوستان سابقش گذرش به پايين شهر نميافتاد كه فرمانده ميدانهاي نبرد را در كارگاه كوچكش ببيند و براي سينه شيميايي شدهاش هم كه شده او را از كار سخت بازدارد و احترامش كند.بعدها اين جداييها چنان تكثير شد كه ديگر هيچ مسوولي در جنوب شهر زندگي نميكرد و كمتر شخصيتي از چپ و راست و ميانه را ميشد پيدا كرد كه آقازادههاي نازنين خود را به خصوص به غرب نفرستاده باشند. آري وداع با دوران معنوي و ساده زيستي خسارتهاي عظيم به بار آورد و همچنان مصيبت ميآفريند. آن فضا را شكستند در حالي كه هيچ جايگزين مدرني برايش در نظر نگرفتند. اگر امكان ساده زيستي ديگر وجود نداشت، نهادهاي مدني هم تاسيس نشدند و قدرت نگرفتند تا صدا و درد محرومان جامعه به مسوولان برسد.
حالا بايد 10 روز طول بكشد و جان مردم 702 روستا به لبشان برسد و به خيابانهاي شادگان، سوسنگرد، بستان، اهواز و شوش بيايند تا مسوولان متوجه شوند كه هزاران نفر در دماي 50 درجه خوزستان دچار بيآبي شدهاند! از بخشداريها تا فرمانداريها و شهرداريها و استانداري تا وزارت نيرو و وزارت كشور و نهادهاي قدرتمند امدادي و رياستجمهوري شايد حدود 40 تا 50 نفر از مسوولان بايد در جريان اين موضوع بوده باشند.حساب قطره قطره آب سدها روزانه و ساعت به ساعت دست مسوولان است. آنها ميدانستند كه در ثروتمندترين استان كشور 700 روستا روزهاست كه بيآبند و هيچ كدامشان كاري نكردند! حتي يكي از آنها نيامد و فريادي نكشيد كه بيآبي در اين تابستان سوزان دردناك و شكنجهآساست. در خوشبينانهترين حالت آنها تصوري از تشنگي و محروميت در ذهن خود نداشتهاند.تنها وقتي كاروان تانكرهاي آب روانه روستاها شد كه آشوب العطش شهرها را فرا گرفته بود.يعني اگر 10 روز زودتر يكي از مسوولان معني بيآبي را ميفهميد و مينوشت و مصاحبه ميكرد و فرياد ميكشيد لابد همه به تكاپو ميافتادند و كاري ميكردند و اين رنج عظيم متوجه آن مردم فقير نميشد. واقعيت ماجرا اين است كه مسوولان از مردم دور شدهاند و زندگي سوا دارند و فقط گاهي با فرياد چيزي از درون جامعه را ميشنوند.بحران بيآبي خوزستان و انواع رنجهاي اين استان و استانهاي ديگر فقط يك نمونه است و سوابق زياد دارد، مگر نديديم كه در سيل وحشتناك سال 98 استاندار يكي از استانهاي سيلزده با وجود دريافت هشدارهاي هواشناسي استان را رها كرده و براي سركشي به خانوادهاش به اروپا رفته بود؟ او را عزل كردند ولي بدون محاكمه زمان زيادي نگذشت كه به تهران آوردندش و مقام تقديمش كردند! آري ما در زمانه غريبي گرفتار شدهايم و مردم سرگردان و حيران زير فشار نامهربانيها كمر خم ميكنند. پس از 16ماه از شيوع كرونا و ضربات سهمگين بر مردم با انواع اهمالها دچار پيك پنجم شدهايم و رعايت پروتكلها به 40 درصد رسيده است و همچنان هيچ برنامه جامع و قاطعي در ريشه كني اين بيماري ديده نميشود. كساني كه بايد به فكر جان مردم باشند نگران گردش آزاد اطلاعات در كشورند و ميخواهند كار اينترنت را يكسره كنند و ديگران مشغول آمادهسازي اجتماعات مردم در ماه محرم هستند! تورم افسارگسيخته است و ما همچنان در برجام تعلل ميكنيم و لغو تحريمها را به تعويق مياندازيم. اگر مسوولان ميدانستند فشار تورم بر گرده مردم يعني چه؟ اگر نمايندگان مجلس رنج بيكاري و محروميت و تنگناي معيشت را لمس ميكردند مطمئنا همان اسفندي كه رييسجمهور گفت برجام احيا و تحريمها لغو ميشدند. بايد از جداييها شكايت كرد؛ جدايي بدعاقبت و روزافزون مردم و مسوولان.