• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4992 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۳ مرداد

فضاي دل خلاص از خارخار غم كجا گردد٭

فاطمه باباخاني

همچنان پشت در آي‌سي‌يو نشسته است‌، دكتر مي‌گويد از دست شما كه كاري برنمي‌آيد، نتيجه اسكن ريه را نشان مي‌دهد‌، اينكه بخش بزرگي از ريه سفيد شده و براي ترميم نياز به زمان دارد. زن چشم از لكه‌هاي سفيد برمي‌دارد و به آن نقطه سياه چشم‌ مي‌دوزد، او عادت كرده است اميدوار باشد، زيرا بي‌اميد زندگي برايش غيرممكن است. مي‌گويد اين بخش از ريه هنوز كار مي‌كند؟ دكتر جوابش مثبت است‌، او تلاش مي‌كند به زن بگويد ممكن است وضعيت به سمت مثبت يا منفي ميل كند و ادامه مي‌دهد هيچ چيز 
مشخص نيست. 
دكتر كه مي‌رود زن روي نيمكت مي‌نشيند‌، تماس‌هاي مداوم كلافه‌اش كرده به خنده مي‌گويد جواب اين يكي كه دارد زنگ مي‌زند را بعد مي‌دهم. با اين همه چشم از موبايل برنمي‌دارد مبادا تماسي از پسرش باشد‌، پسر يك‌دانه‌اش كه قرار است براي ديدن پدر بيايد. ما نشسته بر نيمكت با فاصله حرف مي‌زنيم از چيزهاي معمول، از اوضاع و احوال تا زمان بگذرد، زير ماسك هواي دم كرده باعث عرق مداوم است و هيچ چاره نيست.
 ساعتي كه مي‌گذرد پسر مي‌آيد، عينكش انگار عوض شده‌ يا ما نديده‌ايم، به نظرمان مي‌آيد موهايش سفيد شده، موهاي سرش، موهاي دستش، به چروك كنار چشمش خيره مي‌‌شويم، سلام كه مي‌كند و صدايش را كه مي‌شنويم انگار ما هم جان مي‌گيريم. تا پسر ملاقات پدر برود ما در ذهن‌مان با او حرف مي‌زنيم از اين مي‌گوييم كه چقدر ناراحتيم از اينكه پدرش بيمار است، از اينكه چقدر از ديدنش خوشحاليم، اينكه بين غم پدر و خوشحالي ديدن او در نوسانيم و اينكه چقدر جايش خالي است.
 10 دقيقه هم نمي‌شود كه برمي‌گردد با چشم‌هايي كه از اشك‌ تر شده. مادر و پسر در كنار هم به سمت در خروجي مي‌روند ما ايستاده‌‌ايم در ميانه راه و چشم‌مان به آنهاست كه دور مي‌شوند. نيم‌نگاهي هم به پشت سر داريم و پدري كه دستش را بالا آورده‌، مشت كرده تا به پسر نشان دهد قوي است، از كرونا جان به در مي‌برد‌، دوباره او را در آغوش مي‌كشد و روزهاي بهتري از راه مي‌رسد. اشك نقطه مشترك ماست و خارخاري در دل از غمي كه تمام نمي‌شود. 
٭واعظ قزويني

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها