نسل جديد و دولت جديد
علي وراميني
به افرادي كه بين اواسط دهه 90 ميلادي تا 2010 به دنيا آمدهاند نسل زد ميگويند. نسلي كه جهان بدون موبايل و اينترنت را تجربه نكرده است، در اينترنت دوست يافته، جلسه گذاشته، اوقات سپري كرده، بازي گروهي انجام داده و... از بخت بد، اين پاندمي و استمرار آن هم در عمق بخشيدن به زندگي مجازيش كمك كرده است.
اينكه بخش عمدهاي از زندگي اين نسل در اينترنت سپري شده و تقريبا همه آنهايي كه در اين نسل به اينترنت دسترسي دارند از منابع فرهنگي و شناختي يكساني استفاده كردند، منتج به ويژگيهايي براي اين نسل شده كه با درجاتي بين خودشان در جاهاي مختلف تقريبا يكسان است و با نسلهاي پيشين خودشان بهخصوص در ايران تفاوت بنيادين دارد.
نسل زد تفكر انتقادي دارد. اين تفكر انتقادي را به ميانجي بيشمار اطلاعاتي كه از پرسهگرديهايش در فضاي وب در معرضش بوده به دست آورده است. نسل زد ديگر بهراحتي به خاطر آنكه فلان چيز را فلان كس گفته قبول نميكند. دليل و برهان ميخواهد. درباره هرچيزي بيشمار بديلها و ضد آنها را ديده است و به سادگي گزارهاي را نميپذيرد. از سوي ديگر اين نسل به برنامههاي عملي نگاه ميكند. صحبتهاي كلي و وعدههاي بيزمان و ايهامدار برايش محلي از اعراب ندارد. طلب يك برنامه منسجم و زودبازده دارد. يكي از مهمترين ويژگيهاي اين نسل كه كار دولتمردان، برنامهريزان و مديران را سخت ميكند اين است كه نسل زد اهل قياس است. دنياي او به وسعت دنياي وب است. تا به سن دانشگاه صدها قسمت سريال خارجي ديده است، بيشمار فيلم و انيميشن، با سبكهاي موسيقي زيادي آشنا شده است. در خلال اينها انواع رابطه شهروند- دولت را ديده است. استانداردهايي از اين بابت در ذهن او نقش بسته است. چون فضاي اصلي رسانهاي دست كشورهايي است كه از جنبه رابطه دولت و ملت به لحاظ تاريخي در مطلوبترين وضعيت ممكن هستند و اين وضعيت را حتي با افراط بازنمايي ميكنند، كار سياستگذاراني كه بخواهند براي اين نسل برنامه داشته باشند و بخواهند آنها را راضي كنند، سخت ميشود. اولين كاري كه يك نسل زدي ميكند قياس وضعيت خود با همسان خود در ديگر كشورهاست. اين قياس بهدليل اينكه نسل زد تقريبا نسبت به شرايط تاريخي و وضعيت سياسي بيگانه است، يك قياس منطقي نخواهد شد. آن چيزي كه در بازنمايي از كشورهاي غربي ميبيند، ايدهئالي ميشود كه از نظر او بايد سريع به آن رسيد.
نسل زد البته كه سراسر داراي ويژگيهاي مثبت مطللق نيست. نسل زد در كنار اين ويژگيها سويههاي ديگري هم دارد كه اگر در اصلاح آن نكوشد، هم براي زندگي فرديشان و هم اجتماعي كه در آن زندگي ميكنند مشكلاتي ايجاد خواهد شد. به صورت شهودي و تجربه شخصي ميتوان گفت؛ آنچيزي كه در نسل زد وجود ندارد آرمان است. نسل زد با آرمانهاي بهخصوص جمعي بيگانه است. نداشتن آرمان احتمالادر مقاطعي زندگي انسان را از معنا تهي كند. اين نسل را ميتوان حتي نسل فستفودي ناميد. درباره هرچيز كه ندانند در كسري از ثانيه آن را از گوگل پرسيدهاند. معمولادر اين باره زيادهخواهي نميكنند، آنچه از گوگل ميرسد قانعشان ميكند. براي آنها ديگر رنج يادگيري معنا ندارد. حتي براي يادگيري لازم نيست از پشت ميزشان بلند شوند. اين سبك از زندگي آنها را به اين عادت ميدهد كه هرچيزي را ميتوان سريع و بيزحمت به دست آورد. اما مهمترين ويژگي اين نسل بيتوجهي به ميراثي است كه از گذشتگان رسيده است. متاسفانه آنان يكسره اين ميراث را فاقد ارزش ميدانند چون با معيارهاي امروزي همخواني ندارد. اين علاوه بر اينكه باعث ميشود نسل زد خود را از گنجينهاي محروم كند، فهمشان از خود و در واقع هويتشان را دچار اخلال ميكند. دولت جديد بدون توجه به اين نسل و ويژگيهاي خاص آن قطعا دچار معضلات زيادي خواهد شد. رييسجمهور منتخب، در جريان انتخاب پيشين كه گرما و شور بيشتري داشت، نشان داد كه به هر حال اين نسل به چشمش آمدهاند؛ آنقدر كه كنار آن خواننده بنشيند. اميد كه شناخت اين دولت از نسل زد مانند مجلس نباشد كه با طرح صيانت نشان داد هيچ دركي نسبت به اوضاع ندارد.