تجربه شكستخورده اسراييل
احمد دستمالچيان
هرچند رژيم صهيونيستي در روزهاي اخير حملاتي عليه خاك لبنان صورت داد، اما بعيد به نظر ميرسد كه اين رژيم اشتباهي بزرگ و استراتژيك مرتكب شود و بخواهد به سوي آغاز يك جنگ جديد حركت كند. استراتژي جريان مقاومت پس از جنگ اخير غزه «امنيت در برابر امنيت» و «اقدام در برابر اقدام» است و اين استراتژي تبعات فراواني براي تلآويو در پي دارد. به آن معنا كه كوچكترين اقدام عليه منافع مقاومت چه در لبنان، چه در سوريه، چه در فلسطين، چه در دريا و چه در زمين با واكنش قاطع نيروهاي مقاومت همراه خواهد شد. اين خطر بزرگ براي اسراييل چنان است كه اگر بخواهد با آتش بازي كند، به مانند حمله به غزه جواب دندانشكني دريافت ميكند و همانند همان زمان از شمال تا جنوب سرزمينهاي اشغالي ناامن ميشود. امروزه محور مقاومت در يك گستره بسيار بزرگي روي زمين با تجهيزات كافي نيرو مستقر كرده و ميتواند در مدت زمان كوتاهي پاسخ هر اقدام خصمانه را بدهد. يكي از مزيتهاي شيوههاي نظامي مورد استفاده از سوي نيروهاي مقاومت اين است كه رژيم صهيونيستي قادر به اتخاذ هيچ راهبردي براي جلوگيري از واكنشهاي محور مقاومت نيست و تلآويو با تجربه شكستهاي متعدد آگاه است كه قادر نيست يك جنگ بزرگ را به نفع خود پايان دهد. اولينبار در جنگهاي 33 روزه اين تجربه براي اسراييليها حاصل شد و با گذشت زمان و جنگهايي كه رخ داد و آخرين آنها جنگ اخير غزه بود، رژيم صهيونيستي دريافت كه ديگر از برتري نظامي در برابر نيروهاي مقاومت بهره نميبرد. اكنون نيز با توجه به شرايط منطقه و قدرت نظامي محور مقاومت، اگر رژيم صهيونيستي بخواهد با نيروهاي حزبالله لبنان كه يكي از قويترين گروههاي مقاومت است وارد درگيري شود، اقدامي غيرمنطقي و غيرعقلاني مرتكب شده است.
اين اقدام چنان حسابنشده است كه ميتوان آن را برابر با خودكشي و نزديك شدن رژيم صهيونيستي به پايان توصيف كرد. در سالهاي اخير رژيم صهيونيستي و ايالات متحده با كمك برخي كشورهاي اروپايي و همچنين برخي كشورهاي مرتجع منطقه، كوشيدند تا فشار همهجانبهاي را عليه لبنان به راه بيندازند. آنها از يك سو فشار اقتصادي را بر دولت و ملت لبنان تحميل و از سوي ديگر تلاش كردند با فشارهاي رواني و با سوءاستفاده از خلأ ساختاري در لبنان كاري كنند كه نارضايتيهاي عمومي گسترش يابد. هدف آنها اين بود كه مردم از مقاومت فاصله بگيرند و گروههاي مقاومت با فاصله گرفتن مردم از آنها تضعيف شوند. اما واقعيت اين است كه آنها رويكردي اشتباه را در پيش گرفتهاند چرا كه ميپندارند مردم و نيروهاي مقاومت دو گروه جدا از هم هستند و ميتوان ميان آنها اختلاف انداخت. ايالات متحده و اسراييل آگاه نيستند كه مقاومت از دل مردم برخاسته و مردم همان مقاومت هستند؛ هر زمان كه شرايطي اضطراري پديد ميآيد مردم عادي از اقشار مختلف و با عقايد مختلف نظير مسيحي و اهل سنت و شيعيان و ... به پا ميخيزند و به مقاومت كمك ميكنند و مقاومت يك سمبل ملي در لبنان است. واشنگتن و تلآويو قصد شكستن اراده مردم لبنان را دارند و اين شدني نيست. هرچه بيشتر اين فشارها بر مردم وارد ميآيد، امريكا و اسراييل نتايج معكوس ميگيرند و مشاهده ميكنند كه مردم بيشتر به سوي حزبالله تمايل پيدا ميكنند. زيرا افكار عمومي جامعه شاهد است كه حزبالله تنها گروهي است كه از دل مردم برخاسته و در راستاي منافع آنها تلاش ميكند.
با اين وجود تفاوتهايي در رويكرد ميان دولت بايدن و رژيم صهيونيستي وجود دارد. بايدن و دموكراتها اقدامات افراطي در منطقه را برنميتابند و همانطوركه از جنگ سعوديها در يمن حمايت نكردند و رياض را مجبور كردند كه در برابر يمنيها كوتاه بيايد، از راديكاليسم اسراييل نيز حمايت نميكنند و مخالف آتشافروزيهاي رژيم صهيونيستي در منطقه هستند. از نگاه دولت امريكا، هر چه اقدامات راديكال بيشتري از سوي تلآويو انجام شود، طرف مقابل نيز تلاش خواهد كرد تا پاسخهايي همسطح به اين اقدامات راديكال بدهد و در نتيجه منافع ايالات متحده به خطر ميافتد. آنها ميدانند كه با تحريك هرچه بيشتر افكار عمومي منطقه از طريق اقدامات راديكال رژيم صهيونيستي، منطقه بيش از پيش عليه اين رژيم موضع ميگيرد و تمايلي به اين وضعيت ندارند. يكي از اصليترين دلايلي كه اسراييل را اين اقدامات آتشافروزانه اخير وا داشته، مشكلات داخلي در سرزمينهاي اشغالي است. نفتالي بنت و بني گانتز چون چهرههاي جديدي در عرصه سياست به حساب ميآيند با شرايط جديدي نيز روبرو شدهاند. پيش از آنها بنيامين نتانياهو كه چهره كاريزماتيكي به حساب ميآمد هم ميتوانست افكار عمومي در داخل را قانع كند و هم با مهارتهاي سياسياش قادر بود، مانع از فشارهاي بينالمللي عليه رژيم صهيونيستي شود. اكنون اما در نبود او خلأ ايجاد شده و تلآويو قصد دارد با تهديدهاي دروغين و آتشافروزيهاي كوچك براي خود اعتبار بخرد. آنها ميدانند كه قادر به عملي كردن تهديدهايشان نظير آنچه عليه جمهوري اسلامي ايران مطرح كردند، نيستند و آگاهند كه وقتي موشك سرگردان در نزديكي تاسيسات هستهاي ديمونا فرود ميآيد، يعني در هر زمان و در هر مكاني تيرهاي غيبي ميتوانند منافع حياتي و استراتژيك اسراييل را تهديد كنند. آنها از سال 2006 ميلادي برتري نظامي خود را از دست دادند، زمينگير شدند و ديگر توان برخاستن از زمين را پيدا نميكردند. تا پيش از آن، رژيم صهيونيستي قادر بود هر زمان كه اراده ميكند عملياتهاي بزرگي را ترتيب دهد اما پس از جنگ 33 روزه آنها با وضعيت جديدي روبرو شدند.