مشكل اصلي: بيثباتي و ناكارآمدي مديريتي
محمد داوري
يكي از مهمترين نقدهايي كه به آموزش و پرورش در دولت آقاي روحاني وارد است مساله تغيير و بيثباتي در مديريت است. اين بيثباتيها و ناكارآمديهاي مديريتي را ميتوان مهمترين مشكل آموزش و پرورش دانست.
آنچه باز هم به عنوان نقد به اين بخش از بدنه دولت آقاي روحاني وارد است اينكه اساسا آموزش و پرورش اولويتي در اين دولت نداشت. در طول هشت سال گذشته مسائل اقتصادي، امور خارجه و برجام آنقدر در مركز توجه بودند كه ديگر جاي چنداني براي مسائل آموزش و پرورش باقي نمانده بود. در همان جلسات كوتاهي كه در زمان وزارت آقاي دانشآشتياني داشتيم به خاطر دارم كه خود ايشان هم چندان تمايلي به باقي ماندن در مقام وزارت نداشتند. آنگونه كه از صحبتهاي ايشان برميآمد مشكلاتي كه جلوي ادامه كار را ميگرفت را ميتوان اينطور خلاصه كرد: همراهي نكردن دولت، دخالت كردن نهادهاي خارج از آموزش و پرورش و فرسودگي نيروهاي ستادي. در هشت سال گذشته وضعيت عدالت آموزشي شاهد افول بود. وضعيت كيفيت آموزشي هم تنزل پيدا كرد كه البته در اين مورد نميتوان نقش اين دو سال تاثير كرونا بر شيوه آموزشي و سوق داده شدن كلاسها به محيط آنلاين را هم ناديده گرفت. دولت از نظر معيشت نتوانست به خواستههاي معلمان رسيدگي كنند، معلمان كه مزايايي ندارند اما به لحاظ حقوق خود هم باز با نرخ تورمي كه در جامعه وجود دارند، با مشكلات بيشتري روبهرو شدند. وضعيت سنجش در آموزش و پرورش هم در اين سالها نزولي بود. در واقع بايد گفت كه اگر دولت جديد قصد اصلاحي در آموزش و پرورش دارد بايد از آنچه دولت آقاي روحاني انجام داد بپرهيزد و آنچه انجام نداد را پيگيري كند. براي تغيير در كيفيت نيروي انساني آموزش و پرورش بايد پاي دانشجويان علوم تربيتي كه رشتههايشان به آموزش و پرورش مرتبط است به مدارس باز شود. كسي كه ميخواهد فوق ليسانس علوم تربيتي بگيرد قرار است بعدا با اين مدرك چه كند؟ بايد از اول يك پايش در مدرسه باشد و پاي ديگر در دانشگاه. مهمتر اينكه دانشجويان دانشگاه فرهنگيان هم با مدارس ارتباطي ندارند. چرا دانشجويي كه قرار است چهار سال معلم باشد، نبايد به ازاي هر چهار روز دانشگاه، يك روزش را بيايد فقط در مدرسه بنشيند؟ ميتواند با دانشآموزان و معلمان حرف بزند، ببيند، مشاهده كند در صورتي كه اين دانشجويان فقط يك واحد كارورزي دارند كه كافي نيست. هميشه بايد يك دانشجو- معلم در كنار معلمان حضور داشته باشد تا اين ارتباط ميان دانشگاه و مدرسه كه هيچوقت اتفاق نيفتاد برقرار شود و اميدوارم اين موضوع در دولت آينده مورد توجه قرار بگيرد. در سطح بالاتر از مدرسه، بايد درنظر داشت كه اسناد بالادستي تفسير به راي نشوند. اين اسناد نبايد وحي منزل درنظر گرفته شوند. به تجربههاي جهاني هم نبايد به ديده توطئه نگريسته شود. نبايد به سياست (سياست به معناي سياستزدگي) اجازه ورود به آموزش و پرورش داد وگرنه تربيت و سواد سياسي بايد مورد توجه باشد و در ضمن بايد از اين فضاي ايدئولوژيزده با تفسير خاص جلوگيري شود تا اين آموزش و پرورش بتواند نفس بكشد. آموزش و پرورش زير خروارها فرسودگي، دستورالعملها، اسناد بالادستي، توصيههاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شوراي عالي آموزش و پرورش، دخالتها، بيتدبيريهاو بيانگيزگيها ناكارآمد شده و اميدواريم كه بر ريل كارآمدي قرار بگيرد.